از پشت ميله ها
-----------------------
آمد نگاه گرم سوي من گشود و رفت
در عمق قاب پنجره ام جا نمي گرفت
چشمان آبي اش
رفتم نظر کنم به عبورش که رفت و رفت
آنقدر دور
تا نگهم بي ستاره شد !
آه اي عبور کرده ي درد آشناي من
گر نيمه اي نگه به من خسته ميدهي
در قلب بي نهايت خود مي نشانتمت
از پشت ميله ها
دستان زرد من ز سر انگشت سبز تو
پر بار ميشود
آه اي عبور کرده ي درد آشناي من !