عليضا خمسه/ فرهاد و مهران غفوريان
----------------------
آقا اين خمسه خيلي آدمه باحاليه ! داستان آشنائي و تهيه ي رپرتاژ از اونو بعدها تو خاطراتي براي اهورا مينويسم . اما دو داستان جالب :
۱/ فرهاد خواننده ي مردمي تازه رفته بود . غير از چند تا مجله هيچ خبر ي از فوتش در تلويزيون ايران نشد و خاموشي.... تنها لوي آنجلسيها براش معرکه راه انداختن
جمعه اي بود تو خواب و بيداري جمعه تعطيل نيست روشن بود خمسه داشت گلدون آب ميداد و با سوت آهنگ جمعه ي فرهاد رو ميزد بي اختيار هواب از سرم پريد افسانه چهره آزاد ( از او هم در خاطراتي براي اهورا خواهم گفت ) از اونطرف گفت : عليرضا پشت سر مرده سوت نزن شگون نداره !
همين و تمام
گفتم بازم دم شما گرم که تو تلويزيون هم با لا خره اشاره اي شد که فرهاد رفت !
۲/ جمعه ي پيش مادري زنگ زد و گفت بچه ي من کارنون نميبينه و همش سريال مي بينه راهنمائي ميخواست. خمسه يک تيکه ي بسيار جالب انداخت و گفت به نظر من کودم کارمون حرفه ائي هستند ( منظور شايد خودش بود ) و بزرگها کارتون ميبينند و کارگردانهامون همه قيلمهاي بچه گونه ميسازند مثلا ساعت ۱۰ شب من ميبينم بابا نشسته روزنامه مي خونه و بچه پاي تلويزيون يا ديدنه سريال ميخنده !
واقعا اين برنامه ي مسخره ي زير آسمان شهر چي ميخواد بگه ؟ اصن نگه ميتونه کسي رو هم بخندونه ؟ به قول خمسه کارگردان اونقدر بچه گونه کار کرده که حتي رو بازيه اکبر عبدي هم اثر گذاشته و عيت نمايش خيمه شب بازي شده ! شانس آورديم الگوي غني و کاملي مثل ماهواره دست اين کارگردانهاست !
از عليرضا خمسه بيشتر هوسم اومده .