( خاطراتي براي اهورا )
عليرضا خمسه
------------------
چون به تازگي ازش گفتم بي نوبت ياد خاطره اي از خرداد ۱۳۷۱ که بعنوان مصاحبه براي هفته نامه ي ارزش آن زمان براي صفحه ي هنري که دست من بود سراغش رفتم صاحب امتياز ارزش علي نظري نماينده ي امروز مجلس شوراي اسلامي بود.
اولين بارسر تئاتر پرنده سبز ديدمش الان که ميبينمش نسبت به اون وقتها خيلي شکسته شده .
تو اون تئاتر نقش يه جوان ۱۸ ساله ي عشق فلسفه رو بازي ميکرد. آدم جالب و خوش بر خوردي بود که از توي حرفهاي شوخيش ميتونستي هزار نکته در آري
راستش يادمه اون زمان کاراش منو ياد داستانهاي بهلول مي انداخت عاقل و متفکري که حرفهاشو با طنز ، شوخي و مسخره بازي بيان ميکرد و براي من که بواسطه ي کار اون روز هميشه آ دمهاي هنر مند رو با خصوصيات معمول اين قشر ... ديده بودم خمسه آدم متفاوت و جالبي به نظرم رسيد.
ميگفت تو مدرسه امير معزي تو کوچه مروي ، دبيرستان امير کبير و دانشگاه ملي در رشته ي روانشناسي درس خونده و ۲ سال هم در فرانسه رشته ي بازيگري خونده ...
از خودش و فقر مالي ي زمان کودکي، خانواده ي مذهبي ، سينماهاي لاله زار و... گفت . اما يک حرف جالبي زد که البته با سانسورهاي آن زمان و نصفه نيمه چاپ شد و هنوز يادمه ، انگار ميان باورها ي سنتي و مذهبي و عشق و علاقه ي او
که سينما و تئاتر باشه دست پا ميزد .
اما جمله ي خمسه :
در حرفه سينما پول نيست و دنيا را نداريم و چون بازيگريم معلوم نيست در آخرت هم جزو رستگاران با شيم !!!