منصور !
-------------------------
براي بعضي نامش به حلاج معلق همراه است که به راستي جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد و به گفتن حق و ديدن حق و اناالحق به دار حق آويز شد.
براي بعضي صدايش با تصوير دوره گردها و تکرار نوار جديد از اين پديده ي فک و فاميل خدا داد عزيزي ديروز و نابغه !!!! ي پاپ امروز که ريتمي واحد تکرار ميکند به دالامب دينگ دينگ که نهايت بگويد : فقط به خاطر تو !
کوري عصا کش کوري ديگر شد همين است !
براي من اما منصور نام کوچه ايست که در آبي ي خوابها بود و حتي تکرار مشيري را ديگري مجالي نيست براي آنهمه انتظار ، عشق و بي تابي ...
کوچه اي که هر شب در خواب روز را در سايه هاي سپيد مرکبي آشنا به من ميرساند و انتهاي جاده اي که : تا بخواهي خورشيد تا بخواهي پيوند تا بخواهي تکثير ......
هنوز هم منصور را در پس آن کوچه به نامي آويخته از ديوار پيچک باران نم خورده ميبينم ، اما - ولي ....
حيف
خوابم را آشفت و به بيداري تعبير کرد آنچه بود که ميخواست بوده باشد
و باد پيچيد در کوچه ي بي انتها
و باد او را با خود برد
کوچه ي منصور هر روز مرا مي نگرد به افسوس
کو چه ي منصور تنهاست .!