فروغ فرخزاد
--------------
خيلی وقته ميخوام يه چيزائی در مورد فروغ و خيال من از اون بنويسم وقت نشد . به هر حال ...
اول که اونجاهائی که با شعرهاش زندگی کردم رو ازش ميگذرم. از< سپيده ی عشق > در نوجوانی تا هديه و < پری کوچک غمگين > که اولين باری که خوندمش يکماه تمام منگم کرد و هنوز هم به راحتی باهاش پرواز ميکنم.
يادمه اولين باری که ميخواستيم نقاشی ی چهرش رو کار کنيم برای کارت بعد از اخوان، سهراب، نيما و بامداد بود. رفتم ارشاد ، انگار سال ۷۱ يا ۷۲ بود خيلی گذشت ( بدون شرح ) تا تونستم مجوز اونرو بگيرم. يادمه بهزاد سهرابی ( بعدا ازش ميگم ) کلی کلنجار رفت تاتونست چهره ی فروغ رو کار کنه که موهاش رو با يه تور استتار کرد که هم اهل نظر خوششون بياد و هم اهل فن !
چند سال بعد که تغيير تحول انجام شد اين کار به همراه کلی ديگه از کارهای ما سالها ممنوع الچاپ شد.يه روزی يه آقائی تو ارشاد وقت گفت آخه اينک شد کار ؟ هی عکس اين زنيکه ی ..... رو کار ميکنی ؟ گفتم عزيز من به زندگی ی خصوصی ی آدمها کار ندارم برا من زندگی ی فرهنگی اونها مهمه همه ی ما تو زندگی خصوصيمون هزارتا کار ميکنيم که اگر منعکس بشه يا مثل فروغ جرات گفتنشو داشتيم معلم نبود چی سرمون می آمد. تازه مگه فلانی که شما قبولش داريد و کلی هم به به و چهچه ، مگه خوب اهل فلان نبود ؟
خلاصه از اين داستانها هر چی بخواهيد شنيديم و مثل آن حيوان زيبا سمانرا انداختيم زير و کارمانرا کرديم....
اما
من شخصا با اشعار فروغ فرخزاد خیلی وقتها واقعا پرواز میکنم به جای شما خالی ! من نمی دونم حتی الان بعد از گذشت ۳۵ سال کدوم زنی ( از اینهائی که گوش عالم رو کرده ادعای نشوان سالاری ! شون ) تونسته يه کار قابل قبول مثل .<تولدی ديگر> يا < خانه سياه است> خلق کنه؟
خيال ميکنم شعر معاصر بسيار به فروغ بدهکاره ، ببينيد بعد از فروغ چقدر شعر ما دريچه باران، رابطه پذير و آينه بين شد ! حتی خيلی از بزرگانی که الا برای خودشون دارن تبديل به اسطوره ميشن تاثيرهای عجيبی از زبان زيبای فروغ دارند. اينها چيزهائی هست که احتياجی به گفتن نداره...
اما من حرفهای ديگه ای دارم
من واقعا نمی خوام وارد حریم خصوصی آدمها بشم ولی این روزها بسکه همه از در و دیوار ، مجلات، کتابها و جوانها سعی دارن از فروغ یه سمبل به عنوان زن آزاده يا ضد مرد یا الگوی ترک خانواده بخاطر هنر ! بسازند حرصم در اومده . يعنی تعرف های بيموردی که اصل داستان فروغ فرخزاد بودن رو زير سئوال برده . يعنی انگار نه که فروغ هم به قول خودش آدمه ديگه و آدم هم تو زندگی يه جاهائی لغزش داره و يه جاهائی پرش
از پوران فرخزاد نقل ميکنم گفت : بعضی ها سعی دارند فروغ رو اونجوری که ميخواند يا اونجوری که دوست دارند يا يه جور ديگه نشون بدهند ( نقل به مضمون) اما برای من فروغ همون خواهر عزيزمه که گاهی ميخنديد و ميگفت خاک توسرت .....
منظور اينکه فروغ هم يه آدمی مثل همه ما ، تو زندگيش بالا داسته شعر داشته، پرواز داشته ، نقطه ی قدرتی که بیشتر بعد از رسیدن به ابراهیم گلستان داشته و در اوج مانداگاری که پس از مرگ داره
خوب یه جاهائی هم به قول اخوان ( هر آدمی در زندگی چميدنهائی داشته که زود گذره و البته فروغ هم چمیدانهائی داشت ) باز هم نقل به مضمون
اما من نمی فهمم اينکه علم کردند فروغ به خاطر شعر از خير شوهر و بچه اش گذشته - يعنی چی ؟ بچه بزرگترين شعر عالمه - اينهمه بزرگانی که با بودن خونه و زندگی شاعر باقی موندن چی ؟ اونهم همسری مثل پرويز شاپور غهل ذوق و کاريکلماتوريست ( بقول شاملو)
حتما که توی زندگيشون مثل خيلی ها ناسازگاريهائی بوده اما اينکه داره تبديل به يه داستان ميشه برای نسل جديد که بله فروغ از بچه و زندگيش گذشت بخاطر شعر !
از سپانلو يا آتشی خوندم که فروغ گرفتار يه موجی شد که ديگران ازش بهره بردند و بعد از جدائی هم اتفاق بزرگی تو شعرش نيفتاد ( نقل به مضمون) البته تا اينکه سر راه ابراهيم گلستان قرار گرفت و با ادبيات و هنر روز دنيا اشنا شد و با اون نبوغ عجيبی که داشت زبانی ساخت بی انتها تا اونجا که خودش گفت اگر دست خودم بود نوشته های قديمم رو ميسوزوندم يا چاپ نمی کردم.
نوشته هائی مثل
(گنه کردم گناهی پر ز لذت ... ) که البته آدم از گستاخی اون هم خوشش مياد و هم حرصش ميگيره !
گستاخی و جسارتی که با استاندارد ما شرقی ها جور در نمي آيد . اما مگه نه اينکه زبون ما سر شار از ايهام و استعاره و پرده های نازک زيبای وهمه؟
زبان فروغ بعدها از اين دختر بچه ۱۴ ساله نوشتن جهش بزرگی کرد و حتی هنوز هم خواننده با هر بار خوندن اون چيزهای تازه ای پيدا ميکنه که حاصل ذهن سيال ، حس زيبای زنانگی ، لطافت و جرات شاعره
ميخوام بگم سعی نکنيم اونقدر ايرادهای يکنفر رو توجيه کنيم که اونهمه خوبيهاش هم زير سئوال بره گو اينکه اين ايرادها تو فرهنگ همسايه نيکی باشه
و اگر هم ياد و ترانه و نشانه ای از کسی ميگيم برای زنده نگه داشتن اونه نه برای بت تراشيدن لطفا بنده را هم فحش نوازی نفرمائيدحرفهای منهم زياد جدی نگيريد نظر آدمی که صاحب نظر هم نيست .