چشم حسود کور !
-------------------------
مي بيني! ؟
کاغذ ها را هم بدست باد سپردم
همراه هر چه بود
تا سبک بار شوم .
هي ...
شبانه هاي آبي
-که آسمان را ميپايم از ترس نامحرمان-
قلم به ابرها ميسايم.
نگاه کن
توازن دم و بازدم
بي زبان مستقل شعر ميسرايد.
لاله ي گوش به نفسم آويز
مفاعلن، فعلاتن
مفاعلن
ف
ع
لا ت ..... ن
نامه به کاغذ کلاغ پر دادم.
نگاه ستاره ها چشمک زنان شد.
پنجره ي شبانه باز
چشم حسود کور.
< ۸۱/۱۱/۱ >