|
03 February, 2003
روزی نامه ی همشهری
-------------------------------
خسته شدم بسکه بايد زنگ زد به اين روزی نامه های صد من يه غاز که آقا اين نقاشی که شما از روی فلان کارت پستال ما بر داشتيد و بدون نام ونشون چاپ کرديد حقالتاليف داره ،اه
اين همشهری مثلا پر تيراژ ترين روزنامه ی صبح ايرانه تا به حال ۲۰ بار من نهشون زنگ زدم با زبان خوش ، با دعوا ، با بی احترامی ( البته از طرف آنها ) با عذر خواهی گفتم بابا جان دست از سر ما و کارها ما بر داريد و بعد از دعوای شديد من با يکی از مسئولينشون که گفت :
برو هر کاری دوست داری انجام بده تو این مملکت همه از همه دزدی میکنند !و پاسخ من که همه ی انها روزنامه ی تابلوی همشهری با اینهمه ادعا و سرمايه نيست و تغريبا تحصن من !!! در نمايشگاه کتاب يه خانمی زنگ زد شرکت وعذر خواهی کرد که ما نميدونستيم و از بی ادبی اون خانم قبلی عذر ميخواهم و ديگه تکرار نميشه اينها رو از تو اينترنت برداشتم
خاک بر سر اون مجله ی حرفه ای که يه آرشيو درست و حسابی نداره و عکسهاشو از اينتر نت بر ميداره و تازه از سايت ما دزدی ميکنه. بعد از تمامی صفحات اين روزی نامه و البته ايران و ديگران ، ضميمه تهران شمال جنوب و مرکز و دو چرخه و هزار تا درد ديگه باز امروز اومدن و تو صفحه ی فرهنگ ( دقت کنيد تو صفحه ی فرهنگ ) کارت پستال دکتر شريعتی ی ما رو دزديدند و زدند اون بالا اينم از فرهنگ
انگار نه انگار اين کار صاحب اثر و ناشر هم داره و کلی روی اين کار سرمايه گذاری شده و تازه پشت تمام انها نوشته که برداشت نکنيد.با اون چاپ مسخره شون خب برين خود عکس هاشون رو بدزديد چرا می آين سراغ نقاشی ؟
اين مملکت ما مملکت گل و بلبله خاک تو سر روزنامه ی پر تيراژمون و خاک تو سر ما که اينها فرهنگ های ما هستند.
|
|
|
|