|
19 February, 2003
بله ....
عرض به حضورتو ن ميگفتم بعضی ها حسابشون با کتابشون اصلا به هم نميخوره. يعنی کتابشون خيلی خوبه اما حسابشون بد يا بر عکس اما مشکل زمانيه که حسابشون جور در نياد يعنی نشه روشون حساب کرد.
بعضی ها روشون ميشه کتاب کرد نه حساب اشکال هم از کجاست بنده شرمنده اما شايد از جنس کا غذشون باشه! روی بعضی ها فقط به فقط بايد کتاب کرد
يعنی همينی که هستند . بعضی ها حسابشون اونقدر خرابه که چوب خطشون هم پر ميشه يعنی اونقدر بد حسابند که اصلا محلی ار اعراب ندارند و هيچ جائی برای موندن يا نگهداريشون نيست و بايد عطا به لقا ببخشی و الفرار و نهايتا اگر هم کتابشون خوب باشه بازار خريد کتاب رو هم واگذار کنی و به قول اخوان :
هم از دور ببينش ...
«ولی قصه ز اميد هوائی که بر او بسته دلت
هيچ مگويش
مبويش ... »
بگذريم.
خلاصه اينکه حساب آدمها با کتابشون کلی فرق داره لو فرض که خوش کتاب باشند اما اين بد حسابی فاتحه ی کتاب هم ميخونه يه وقتی چشم باز ميکنی که ای بابا چی ميخواستيم چی شد ! چه حسابها روی اين کتاب و کتابت زيبا ميکرديم و چه بد حساب در اومد طرف !...
تا اينکه کار به بيدن يا نبيدن ميکشه که باز تر جيح ميدی نبيده باشی و عطا به لقا ببخشی و الفرار .
اتفاقا دوستی طرح روی جلد ماهنامه ی طنز و کاريکاتور را برام ارسال کرد ديدم به اين داستان بيدن يا نبيدن ميخوره البته با اجازه ی کامل از اين نشريه محترم طرح روی جلد اون در سال سيزدهم، اسفند ۸۱ برای رويت ضميمه گرديد. تمام
|
|
|
|