اهـورا

 






07 March, 2003

سلام
ميگم اينجوري شده ديگه! اين داستان زن سعدي پشت سر هم مياد و بدون هيچ باز نگري ميشينه اينجا ! البته من توي تمام نوشته هاي اينجا باز نگري ندارم به اون صورت حتي از نظر املائي هم فرصت حوصله نيست و قشنگيش هم برام همينه که ميشينم پشت کيليد برقي و مينويسم . ثبت بشه تا يک روزي ....
به هر حال اين داستان زن سعدي رو هر جوري بر ميداريد ميخوام بازم بگم داستان اول از منت کشي سعدي ( با شکر بنده فرق داره ها ) شروع شد بعد داستان ددر رفتن زن و - چو زن راه بازار گيرد بزن - با اشعار ديگه
بعد ديدم خوب لازمه ي منت کشي و پاچه خواري ضايع کردن ديگران به نفع خودته . خوب کي بايد ضايع ميشد ؟ گبر و ترسا ! اين شخصيت هاي شيطون و موزي کم کم شکل گرفت و به ضديت با شاعر در آمد در تور زدن زن که خودش هم آمادگي ددر رفتن و بازار ! رفتن داشت. ترسا ميتونه اونوري باشه و گبر همونهائي که مثلا ميرن برا ي خوش آمد مذهب فروشي ميکنند . بعلاوه ي کل اين داستان موجود دور برم از عشقهاي شتري تا آدمهائي که ديدم و ميبينم تا شيشه ي پنجره ....
نمي دونم اينها کجا به هم وصل شد يهوئي !

اما يه چيز ديگه که ميخوام اينجا بنويسم اينه -
منهم مثل خيلي ها با بعضي از اشعار سعدي و نثرهاي عجيبش راستکي حال ميکنم و ۸۰٪ هم حتي از بر هستم اما داستان از اينجا شروع شد که يک روزي داشتم کليات سعدي رو به مقدمه ي مرحوم فروغي که بعنوان يک محقق براي من قابل احترام هست ميخوندم. رسيدم به اينکه نوشته بود... سعدي بعنوان يک انسان کاملا متمدن بايد سمبل انسانهاي امروزي باشند تا مثلا دنيا گلستان بشه ! ( نقل به مضمون )
اينجوري شد که يهو واستادم تاريخ نگارش ۱۳۱۹ بود.
ياد اشعار همجنس گرايانه ي سعدي افتادم ! بعد زن سعدي و ... گفتم اه تمدن اينجوريه !؟ بعد هم افتادم از اول بعد از سالها به کتاب کليات و يه چيزائي در آوردم و اولين نکته البته بعد از داستان زن منت کشي بود !بعد مثلا به چشم دشمن نگاه کردن به غير مسلمانان و يک جوري نژاد پرستي بعد ياد اين حرف جلال آل احمد افتادم که مغول گله گله آدم توي اين کشور سر ميبريد و ايشان مينويسه - در آن ساعت که ما را وقت خوش بود ز هجرت ... - ( نقل به مضمون ) گفتم خوب بد نيست يه آدم بزرگ رو از اين زاويه هم نگاه کرد . مثل همون داستان که در مورد فروغ نوشتم : بابا چرا يدفعه يکي رو بت ميکنيم يا حالت تقديس بهش ميديم که همه کارهاي ديگرش هم تحت الشعاع قرار بگيره يا از طرف ديگران نفي بشه و...
خلاصه اينهارو نوشتم که ديگه اينقدر از من نپرسيد داستان اين زن سعدي چيه ! ؟ يا مثلا اينهمه موضوع چرا به اين گير دادي ...
راستشو بخواهي سوژه ي جالبي به نظرم اومد بنا به دلايل متعدد که اگر دقت کنيد شايد متوجه بشين.
آهان تا يادم نرفته اينم بگم که بعد از کلي فکر در مورد نوشته ي فروغي به اين نتيجه رسيدم که احتمالا استاندارد تمدن در سال ۱۳۱۹ که ايشون سعدي رو کانديد کردند با امروز کلي فرق کرده .
اگر ميشد آرزوهاي آدم نه، بشر بر آورد بشه آرزو داشتم توي اون سالها زندگي ميکردم چون جزو متمدن ترين مردم جهان به حساب مي آمديم .!
و اما...

« زن نو کن اي دوست هر نو بهار
که تقويم پاري نيايد بکار! » سعدي شيرازي

زن سعدي( ۸ )
..................

۱- بارا ن نمي کند گره اي باز
يادت مرا فراموش.
حتي اگر ز شيشه بياويزي
صدها هزار ابر غم آور
نام تو در غروب يک جمعه
بردم کنار جوي
بي آب
بسمل... تمام نشد که بريدم.
سري در سرها در آوري !

۲- پايان سال بود
اسفند زخم داشت ز باران
چک چک!
- چه ميچکي !؟
پائيز « تجريش » برد به يغما
دستان شاعر که ميکاشت
در دشت کوله پشتي
باغ مرکبات.
خشکيد پوست نارنگي !


۳- باران صبوح پر
در شاخه هاي خورشيد
گيلاس ميزد.
بستم نگاه مست
يادت به بادها بنشاندم.
خورشيد تيره شد !

۴- در « رم »
تمام سنگ تراشان را
خواندم به پشت در
عکس رخ ات به مردمک چشمان
حک بود.
باران نکرد ويران
تجويز ايشان بود !

۵- خم نيست در کنار ابرو
فرياد نشنوي.
چرخه تمام نيست
مرد است زير سنگ .
پنهان نمي کنم
بازي پاک بازي پاک بازي ....

۶- حجم اتاق توان نداشت
فرياد در گلو شکستم.
شاعر به ديگ آش
اشعار نغز مي سرود
بيداد کوس در غم ناموس!
انگار پشت پرده تو بودي ،
در برگهاي تقويم:
ناموس برده بودند قبل از رسيدنت
در بارش مداوم
خود را به دار آويخت
در « پارک قيطريه » ،
فرياد خسته بود!

اشعار آشي شاعر
فرياد ميکشيد!

۷-سعدي به فکر تقويم
چشمان پاک رو به کنيزان کرد !
راوي خبر برد ترسا را
دارد خيال کار دگر گبر
يک هفته صبر کن.
سال جديد
زن ميزند به کوه و بيابان
نو کرده تن به ديدن ياران !


۸۱/۱۲/۱۶

 Majid | 8:04 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter