اهـورا

 






10 March, 2003

چلچراغ، عاشورا، اخبار ورزشي و دکتر علي شريعتي ! و يک غزل !!!!!!
------------------------------------
خب ،سلام
گيج شديد !؟ راستش بنده هم دارم از گيج درد ميميرم وقتي اين داستانها رو کنار هم ميگذارم . مخم هنگ ميکنه !
اول اينکه اين فر هنگ کارناوال بازي و دنبال دسته ي سينه زني رفتن- بدون اينکه بدونيم راه حسين و آزاد مرداني مانند او چيست - رو هزار بار از اينور اونور شنيدم و شنيديد . يا مثلا به امام زاده صالح رفتن و اينها و شمع روشن کردن و به جاي بستن دل به کبوتران جلد حرم بستن چشم به نگاه طرف مقابل !
يادم مياد يه نفر که حسابي تو کار دنيا مونده بود ميگفت رفتم امام زاده صالح که : يا امام زاده صالح تو رو خدا ، پير و پيغمبر برام دعا کن تا زودتر برم سر خونه زندگي و شوهر و بچه و اينها .... خلاصه ميگفت تو اون حال عبادت و گريه و دعا بودم که يهو ديدم اونور حرم يه آقا پسر قد بلند داره بهم چشمک ميزنه !
گفتم يا امام زاده صالح نوکرتم به اين زودي ...

خلاصه اين داستا نها تو فرهنگ ما مثل گنجد روي نون سنگک ريخته . اما چرا نمي آئيم و کار زير بنائي کنيم و تو اين روزها حد اقل از يک تريبون اجتماعي و جوان پسند کمي روي ذهن و اعتقادات جوانها ....
بله . هفته نامه ي چلچراغ که مخاطبين جوان زيادي هم داره و بعضي ها هم مثل بنده بدشون نمي ياد گاهي گداري نگاهي بهش بندازن و شور حال جواني در حال گذر رو آه کنند در اين شماره چند شعر از شرمين نادري داشت با مضمون محرم . هر چند اين اشعار از نظر ريتم و لطافت به دل مي نشست اما آدم را واقعا به تفکر مي انداخت.
ظاهرا ايشان هم مانند اون دوست ما با يار و دلدار و اهل و عيال عازم امام زاده صالح شدند و مابقي داستانهاي عاشقانه که به شمع و فاتحه و نگاه ايشان که به اوشان گره خورده گره زده شده و نوعي ترويج فرهنگ دنبال دسته سينه زني برو تلفن بده يا بگير البته کمي عاشقانه تر و لطيف تر که انصافا هم آدم از خوندنش خوشش مياد اما از تقارن اون با امام زاده و عاشورا ؟ چه عرض کنم ...
ادامه داستان آزادي زنان در عاشورا و آرزو کن شمع روشن کن نخ نما.

دکتر شريعتي جائي در مورد پرداختن به حاشيه دين و از دادن اصل داستان جالبي داره که بعد از سخنراني او در مورد شخصيت حضرت ابوالفضل در فلان دانشگاه پاريس ( اگر اشتباه نکنم ) و سکوت ممتد حاضران - نظر کل جمع در مورد تشيع و اين بزرگ مرد به قدري عوض ميشه که همه دنبال اين بودند که از اين مذهب و اين انسان والا و وارسته و دلاور حقايق ديگري رو بشنوند ( نقل به مضمون ) بعد دکتر ميگه همين سخنراني در دانشگاه مشهد ( اگر اشتباه نکنم ) تکرار ميشه و تا ايشان نام حضرت ابوالفضل را مي آورند حاضرين ياد مشک تير خورده مي افتند و آنجان زير گريه مي زنند که بحث تحقيقي و علمي دکتر از دور خارج ميشه ( ايضا باز هم نقل به مضمون )
خلاصه اينکه مو ضوع سر مخالفت با اشک ريختن براي اين بزرگان نيست. اما اکثر موارد ما گرفتار رنگ ولعاب اين قضايا ميشيم و اصل داستان رو فراموش ميکنيم و يا برامون تبديل ميشه به محلي براي تو سرزدنمان و يا محلي براي سر گرمي و يا داستانهاي عاشقانه ي آنچناني !

عرض به حضور شما امروز ديدم اين روزنامه ي خبر ورزشي عکسي از رولند کخ مربي تيم استقلال انداخته و بزرگ نوشته کخ با شال يا سيد الشهدا ( يا امام حسين ) !!!
عجب مردم عجيب و ساده و بدبختي هستيم ما ! آره کخ اونقدر ما رو دوست داره که حتي ايمان آورده توسل به سيدالشهدا (َع) رو و پا به پاي ما داره سوگواري ميکنه ! يا ميريم سراغ آقاي چي چي پيچ که در مورد عاشورا بگو !!!!!!!!!!! شاهد از غيب !
به جاي انجام کار درست و درس از اين بزرگان دنبال هياهوي بيخود و داستان بافي آنهم در مطبوعات.......

اما اين داستان که هيچ ربطي با مابقي آنچه نوشتم نداره اينه که يهو هوس کردم يک غزل از زمان بچه گي ها اينجا بگذارم. نمي دونم چرا ! همينجوري الکي وبي منظور !! واقعا...
تاريخش هست مال ۷/۹/۱۳۶۸

اي نام گرم زندگي
---------------------

جامي زمي سر ميکشم، روحي زجان بر ميکشم
راهي به ساقي ميزنم،تا ملک تو پر ميکشم.
از ساغر چشمان تو، ساغر زده گشتم ولي
مست و غزل خوان از غمي،بانگي زجان بر ميکشم.
ارژنگ ار فرصت دهد ، روي تو را بينم به آن
ما و مني در اين ميان چون ني به حق پر ميکشم
سالوس بي ايمان بگو، با ما ريا از چيستي!؟
گر جام غم با ما دهد چون شوکران سر ميکشم
از ياد او مستم ولي ، کو محتسب؟ کو محتسب ؟
جامي اگر با ما زني ، بار دگر سر ميکشم
هم باور ي هم ياوري هم دين و هم پيغمبري
از بهر ما تقرير چيست ؟ بر گوي تا بر ميکشم
عکس رخ آن يار را در مردمان حک کرده ام
گر اشک ويرانش کند ، يکبار ديگر ميکشم !
ياران اگر از ما برند،ديگر شکايت بس کنم
از اين زمين جسم تنم چون باد صرصر ميکشم
گر شوکرانم ميدهي ، بر ديده منت دارمت
زهري ز دستت همچنان صهباي ساغر ميکشم
خواهم که معنا يابم و از پوچها دوري کنم
جسمم زخورد و راحت و از خواب و بستر ميکشم
گر با منت همبسته اي ، اي نام گرم زندگي
اين آخرين مي از سبو، بر گير و در بر ميکشم .

................

با پوزش از « نو »پسندان گرامي که نگاهشان را ضايع کرديم !

 Majid | 6:41 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter