22 March, 2003
جيک جيک مستون !
-------------------------
نگاهت
بهت هميشه بيدار من
که اينگونه مي پيمايد آسمان نگاه
در بيکران
فراپس قدرت دستانت.
نگاهت
باز تاب آشکار طعم نارنجهاي بيقرار
به انعکاس دم
که چگونه آب را
به پرواز آفتاب ...
نگاهت
اينگونه است :
مردي به زير آوار
خم کمر به آواز قو بخشيده
دستان به خوشه هاي اقاقي
و گرماي دل
لانه ي گنجشکهاي آواره .
نگاهت
پ ر ت اااااااااااااااااا ب سنگ
به شيطانک نا بکار
چگالي بي انتهاي آواز ستاره
در بارش آنسوي نجوم.
نگاهت
« انفجار بزرگ »
که پرتو بيتاب دلتپه
به طواف عشق در آور است.
نگاهت
دهش امشاسپندان آنجائي
که خودت بهتر داني-
چه حرير انداز
آينگونه بند است.
نگاهت
مونس کودکان کمان انداز شعر من است.
که انعکاس خيال پروازت
عربده اندازشان کرده.
نگاهت
ديگر گونه مني است
مهربان و بخشنده
که جيک مستان بر آور شدم :
غمت کم !
۸۲/۱/۲
|
|