ترانه های بغداد و مرد خيالاتی !
----------------------------------
۱-پرنده های مهاجر که آمدند
لانه ی ترکش
به بالهاشان آونگ عشق بود.
نام و ننگ شرمسار همدليشان
به آواز ته گلوئی های غرب
نيشخند رنگ می بستند
با مينياتورهای ايرانی !
۲- باور نداشتی که آفتاب
از خانه های مربعی گردن آويزشان می تابد !
دستهای سبزشان را
که دانه های نيلوفر می کاشت
به صعود نرخ بنزين
و نزول خوشه های مرگ
متهم کردی.
۳- درنای آبی مست بود
در بيشه های کارون
لانه ی عشق می بافت.
بوی خشاب و لوح همورابی
خرج تفنگ شد.
باران نفت باريد ،
پرهای عشق سوخت.
۴- کاملترين زبانها
در برگهای سبز صنوبر اثر نکرد.
زرتشت پشت پنجره ی آتش
پندار کرد نيک به کردار
گفتار برگ داد :
حجم لغات ذوب
در چشمهای گربه !
۵- از بشکه های خمر « عمو سام »
پيمانه ها ی سربی
در بالهای تيز آويز
تا کودکان لخت عراقی
در جشن پايکوبی آزادی ،
ناکام چشم بهم نگذارند !
۶- پشت در بهشت
مردی به چکمه ها خيالش
نعل وداع می بست
چشم انتظار بال ابابيل ...
۸۲/۱/۲۱
*******************************
قاره ی بنفش
---------------
هيروشيما
هيروشيما
E=MC2
ه ی
ر
و
ش
ی
م
ا
شاعر شرقی با سطلی از خون
در چشم مجسمه ی آزادی فرياد می کشد:
زنده باد واسکودوگاما
که آمريکا را
کشف نکرد !
< کيومرث منشی زاده >