تپش سايه دوست (سهراب سپهری و اول ارديبهشت )-------------------------------------
اول ارديبهشت سالگرد پرواز سهراب سپهری است . پيشه ی سهراب چناچه خود نگاشته نقاشی است . او پس از اتمام تحصيلات خود در سال ۱۳۳۲ در رشته ی تقاشی دانشکده هنرهای زيبای دانشگاه تهران ، با ارائه اولين مجموعه اشعار خود بنام مرگ رنگ در سال ۱۳۳۰ وارد دنيای شعر شد. مجموعه کامل اشعار وی بنام « هشت کتاب » شامل کتابهای : مرگ رنگ - زندگی خوابها - آوار آفتاب - شرق اندوه - صدای پای آب - مسافر ـ حجم سبز - و ما هيچ ما نگاه بعدها گرد هم آمد .
سهراب از معدود شعرائی بود که در تمام دوران فعاليت های هنری از جنجال، بحث و حتی دفاع از کار خود دوری کرد و ساده و بی تکلف با بيان فلسفه ی نگاه نو - در قالبی سهل و ممتنع دنيائی تازه با کلمات برای ما به تصوير در آورد. سهراب با دوری از جنجال و شعار که خصوصيت اشعار زمان او بود- با بيان خوبيها به جدال با بدی و نا پاکيها پرداخت و با تصوير کشيدن آرمان شهر خود که در پشت دريا ها پنهان بود ، و تعريف از چنانهای آن آرمان شهر در واقع به بيان معضلات شهر زندگانی ما و خود پرداخت و اين کار آنقدر با ظرافت انجام گرفت که کوچکترين درشتی از اشعارش انديشه ی خواننده را کدر نکرد و اشعارش به انسانی ترين زبان بيان حالات و احوال ما بود.
برای نسل جنگ ديده و بمب و موشک خورده بعد از سهراب و کودکان آن دوره که جوانان امروزند سهراب معجزه ای بود که به لحظه ای واحه ای سبز از اشعار آرام و نرم خود به انديشه ی آنها می کشاند. اينکه مي بينيم استقبال از اشعار او در اين سالها و بعد از مرگ وی ( جدای از داستان مرده پرستی ايرانيها ) تا اين حد است . به واقع ريشه ای گسترده در فرهنگ ما دارد.
نسل عصيانگری که انواع و اقسام اشعار چريکی، انقلابی و شعاری را پشت سر گذاشته و آنقدر فرياد زده که گوش حريفان کر شده و به آتشبارانش نشانده است. اينک بار ديگر به آرامش اشعار سهراب و حجم سبز او دل بسته و با اشعار او که می خواست حکايت افتادن بمب ها را فقط در خواب ببيند زندگی می کند.
اشعار سهراب از لحاظ محتوی براستی آرام بخش و انسانی بود و بعقيده ی من او آنقدر زيرک بود که با بيان خوبيها و پرهيز از گفتن بديها بر زشتی بديها افزورد. اشعارش خاص خودش بود گو اينکه از عرفان اسلامی و شرقی هم مايه ای داشت . گوش دادن به صدای خواند ن دور ترين مرغ جهان- و يا پا نگذاشتن روی قانون چمن - و بسيار تعبيراتی که به ملايمت انسان را به ابعاد انسانی و فرار از تمام بديها - جنگها - زندانها و بگير و ببند ها فرا می خواند ...
بافت اشعار سهراب آنقدر لطيف و شاعرانه است و حتی انتخاب نام اشعار ش آنقدر با تيز بينی و دقت انجام شده که گاهی خود نام شعر به اندازه اشعار - شعر است. سهراب با گنجاندن تعابير انسانی ، عرفانی در بافت اشعارش و بيان باورهای خود از زمان - شهر - طبيعت - مذهب و آرمان چهره ای تازه به دور نمای شعر فارسی داد.
به اتفاق نظر بسياری از منتقدان نقطه اوج سهراب منظومه ی مسافر و صدای پای آب و اشعار حجم سبز است. اشعار اوليه او در دراوزان نيمائی است و در بعضی از اشعار سهراب تاثير پذيری او از فروغ فرخزاد ديده می شود.
بعضی از منتقدان او که انگ اجتماعی نبودن به اشعار او زدند اولا روح بزرگ مبانی اجتماعی را در اشعار او نديدند ، ثانيا هنوز به درک صحيح اين حقيت نرسيده اند که بواقع ارزش گزاری روی اشعار شاعری بواسطه استعارات اجتماعی و سياسی ملاک بر شاعر بودن کسی نيست. گو اينکه در زمانهائی نيز بسيار کارساز و بجاست.
گروه دوم منتقدان سهراب که بيشتر ساختار گرا هستند و انگ فاقد ساختار و فرم به اشعار او زدند نيز امروزه دريافته اند که لزوم زبان ساختار مند خصوصی نشانه ی قدرت شعری نيست. چه بسيار از شعرای بزرگ قديم و نو که ساختاری تازه در شعر فارسی نياوردند اما طراوت و مظمون و سخن تازه شان پايداری اشعارشان را تضمين کرد. زبان سپهری زبان تصور و سيال خاصی است که از سکون و در گيری با مبانی سياسی و اجتماعی روزانه دور است و البته علت ماندگاری آن نيز ارتباط گويشی با المانهای طبيعی و الفاظ ماندگار اجتماعی است که خواننده از هر قرن و دهه و زمانه که باشد با آن ارتباط حسی و تصويری بر قرار می کند و اين راز همه گيری اشعار سهراب است.
در مورد سوم به نظر ميرسد مفسرين سهراب حتی بيشتر از پرداختن به اشعار او به پرداختن تصورات خود از اشعار او نشسته اند. و به جستجوی ندانسته های اشعار او هستند و اين ندانستن ها گاهی با بر چسب « دوز بازی کلام سهراب » نيز از سوی آنان آورده شده است .شايد همچنان که او می گفت هنوز هم همه مردم شهر در خواب باشند ...
مسئله مهم ديگر که بعد تازه ای به ابعاد هنری سهراب سپهری می دهد و متاسفانه آنجور که بايد به آن پرداخته نمی شود انتشار کتاب اتاق آبی در سالهای اخير و نمايش توانايهای او در نثر است.
خيال می کنم سهراب با دوری از جنجال و اتکاء به ندای درون و البته نگرش خاص خود راهی در شعر فارسی گشود که می تواند سالها موضوع خاص محققين و البته الگوی زيبای دانشجويان و شاعران جوان باشد.
آخر سر ياد خاطره ای از عينی بودن آدمها افتادم و بدم نيمد اينجا بنويسم. يادم هست سال ۱۳۶۹ و ۷۰ بود که برای اولين بار کارت پستال سهراب سپهری رو با تکنيک آبرنگ چاپ کرديم و بعد از کلي و قت که صرف شناساندن اين کارها و فلسفه ی حضور آن برای جوانان با صاحبان دکه و مغازه های کتاب و کارت داشتيم ، سر آخر که می ديدند اين کارها فروش بدی نداره زنگ می زدند که : عکس اين آقا ريشو اه رو بيارين ! و يا : آقا کارت ميرزا کوچيک خان تموم شده ... !!!
يه چيز ديگه ای که اينجا بازم دوست دارم به اون تاکيد بشه داستان
سايت سهراب و برداشت بدون اجازه ی
کارت پستالهای اهورا ی ما است که به خيال من دست کمی از خالی کردن منزل ما توسط راه اندازان اين سايت نداره !
بعد از اينهمه در گيری های ما از سالهای بی چراغی و سالهای دير و دور که با زحمتهای فراوان
اين کارتها را ( سالهای ۶۹ - ۷۰ به بعد ) به چاپ رسانديم اکنون که بايد حاصل زحماتمون رو ببينيم و برنامه های جانبی از جمله سايت و ساخت کارتهای الکترونيکی رو راه اندازی کنيم آدمهائی پيدا ميشوند که به نام سهراب دست به برداشت بی اجازه از بهترين کارهای ما مي زنند و تذکرهای ما رو هم طلبکارانه جواب می دهند و تو اين مملکت گل و بلبل هم کسی پيدا نمی شه که بگه بايد به کجای اين شب تيره بياويزيم قبای ژنده ی خود را - تا از دست درازی کدوکانه ی آدمها در امان باشيم ! جای تاسف داره آنهم با نام آدم بزرگی مثل سهراب سپهری ...
سهراب هميشه جاويد و هميشه سبزاست. اميدواريم سبزی آن ما را مثل بعضی ها زرد نکند. انشا الله .