|
21 May, 2003
چند تا چيز مختلف! و باز هم سهراب !
--------------------
تا حالا کجا بودم؟ نبودم سفر بودم با اجازه.
اولا از تبريکاتتون برا ۲۲ ارديبهشت روز تولدمان !!! ممنون.
بعدا از ارسال نامه هاتون ممنون اصلا حال جوابيه نوشتن رو ندارم !! اما اگر وقت شد می نويسم.
می خواستم طبق عادت گذشته ( دوران روزنامه نگاری ) گزارشی از نمايشگاه کتاب بنويسم اما وقت نشد و بعد از اومدن از سفر هم حال و حوصله ای نموند ! اما يه چيزی که برام خيلی جالبه اين داستان کتابهائی هست که جلو در نمايشگاه می ريزند و مردم با ولع خاصی اونها رو می خرند بعضی هاشون جديد و بعضی مال ۴۰ سال پيش هم هست حتی هر چی هم تعداد عناوين بالا می ره هم باز هم اين داستان هست و نشون ميده ناشران ما توانائی تامين تمام کتب ما رو به هر دليلی ندارند.
نکته بعدی اينکه بعد از اينکه سالهاست قيد شرکت در نمايشگاه کتاب رو زده ايم و بنا به دلايل متعدد نمی گذارند ما در جمع ناشران در نمايشگاه باشيم امسال به مسئولين نمايشگاه مراجعه کرديم و تقاضای گرفتن غرفه در فضای باز کرديم که بعد از بردن و آوردن های پياپی گفتند به هيچ عنوان فروش کارت و پوستر در نمايشگاه نداريم و بعد از سماجتهای زياد ما آقای مسعودی نامي فرمودند اگر يک غرفه در فضای باز نمایشگاه ديدی هر چی خواستی به من بگو ! ... طبق معمول حد اقل يه غرفه در فضای باز ديدم که کارتها به قول خودشان انگليسی می فروختند ! آنهم تو مايه شام آخر و به قربان لبت آخر کجائی .... ماهم از خير هر چی گفتن گذشتيم !
اما
باز هم سهراب باز هم سهراب :
کنگره ای راه انداختند به نام سهراب سپهری
آگهی تلويزيونی دادند، غرفه گرفتند و به قول خودشان حتی ماشين سهراب رو هم پيدا کردند و با قيمت بسيار بالا ئی خريدند اما عقلشان نرسيده ک اين آرم و ساينی که برای تشکيلاتشان زده اند نقاشی های اهورای ما با تصوير سهراب است .! تو تلويزيون هم تبيلغ می کنند ! برای خودشان بشقاب چينی هم ساختند با تصوير سهراب و آنهم کارت پستال ما با همان شعر :
بهترين چيز رسيدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است ....
قيمت هم حدود ۴۰۰۰ تومان !
ديگه حوصله ندارم در مورد دزدی و اينها بنويسم فقط :
اي ايران ای مرز پر گهر
خاکت سر چشمه هنر ...
گله ای نيست گزارش دارم می دهم به تارخ زمان و زمانه ی ما .
تمام
۸۲/۲/۳۱
|
|
|
|