|
02 June, 2003
سمفونی مانتوهای کوتاه !
-----------------------------
۱- با فانوس شيخ
کودک به راه ديدار روانه
که روشنای آب بدرقه سفر کردم.
۲- کوچه باغهای اساطير
به آواز مست و ديوانه
دختر کش - خب
حرفمو پس می گيرم ...
تمام شد.
۳- آغاز سوم ميلينيم
به باران اشکش دعوت.
ياسها
بلا گردان خانم بزرگ قبيله ای بود
که داس به بازار شان
رشوه بهای ريگ بود.
۴- داد و ستد
به شيوه ی نسل سوم
بند قبای عريانيمان بود.
که سبزی برگ
گوشه قبا بالا زد :
بهای نشئه ی شب يلدای بی پايان.
۵- شهر گدايان آمده ای هيچ !؟
به کوری چشم ديو و دد
گوش شيطان
بدهکار نيست !
چشم نامحرمان کور
نسل پارچه فروشان کوتاه بر - نابود .
شهر در امن و امان است!
۶- چه غمجيغ است سه راه !!
- عابر
به ديد زدن گنبد
سبز بند گلها را می شمرد.
که زير دست کودکان
تحفه ی هند جوان کش
به سبز ی دود
پيوند می زند.
با اکسير لول های کاغذ
بهانه ی شب جمعه ی فرشتگان ميرداماد
که دانه های انار
به حلق گزمه خورانند.
۷- بيست و نهم
به سبزی گنبد دچار
چهره به اصطککاک می زنم.
عکست به مردمکم حک .
۸- کودکان گل فروش
آواره
دو ساله های بی غم ۱۸ ساله
صادرات ، واردات
بازار گرم ايرانی - که گاه
محصول مشترک ...
حراجه حراجه
يکچارم پول مانتو به ۲۰۰۰۰ تومان
! ONE OVER
۹- اواخر خرداد که می رسد
به سفر معلم می ماند.
تعطيلی مدارس
پرسه کوچه های بی غمی
و کودکان آواره ...
۱۰- چين ابرو پَر ده !
ته کلاسيها به تجارت معتاد ،
مبصر چهار ساله
مانتوهای کوتاه جر می دهد .
باران
سنگفرش کوچه ليس ميزند - و ما
زير گنبد کبود
« چگونه زيستن را »
کوير خوانی می کنيم!
تمام.
۸۲/۳/۱۲
|
|
|
|