|
17 June, 2003
فقط بيک مثل بيک می نويسد !
----------------------------------------
شب که تمام شد
به فشار قاب خودکار
التماس واژه را جوهر خوراندم.
راستی
خورشيد خيالباف خرداد
دنده عقب که می رود
ياد اخراج ماه هستی !؟
کی !؟
وقت گل آفتابگردان بود انگار ؟
گرد سر درِ ِآبی و اشعار عطارش به سماع
چرتکه که می انداخت
به بازار خيابانهای فاطمی واگذار شد.
دنباله دارها به مدارت آويختم.
ديگر بدون قاب هم واژه چکان بود.
گفتمش :
فقط بيک مثل بيک می نويسد!؟
مثل من اما
هيچکس...
کتمان نمی کنم :
دلنگران دنباله دارهای شماشدم
چه می کردم ؟
دوستت دارمهايش را بار زدم
دستش را بدست بادها گذاشتم
دل به آبی ِسر در و اشعار عطار سپردم.
يعنی سالی يکبار هم حقم نيست؟
ماه می خواستم چه کنم
بيست نهم بود ،
غروب کرد ديگر
دو هفته که گردی به آسمانم آويخت
اخراج شد.
تنها
آتش بازی دنباله دارهاتان ماند و
جٌو ِآبی سر در
معرکه ی نيايش و عطار .
راستی
خورشيد خيالباف خرداد
خيمه به نصف النهار کدام شرقستان زده
آخر ماهی !؟
به آرزوی پنجشنبه
که شب تمام نمی شود و
کاسبکاران ،
کاسب کاران مصلحت انديش مهربان ،
پشت ويترين دکه هاشان
خودکار بيک چوب حراج زده اند -
و نگاهم
به جستجوی سوگندهايتان گِردش
دور شمسی می زند !
۸۲/۳/۲۷
|
|
|
|