اهـورا

 






06 July, 2003

چشمهايش !
--------------


وقتی نوجوان بودم سوپر استار روياهام بود.بازيگری و نوع خاص نگاه و حرکاتش خيلی از دوستان هم دوره ی من رو شيفته ی شخصيت هنريش کرده بود. نگاهش مثل گربه ی اثير بود. روزهائی که تائتر شهر و جاهای ديگه تئاتر داشت ميشد ديد که با بازی منحصر بفردش چطوری تماشاچی ها رو سر جاشون ميخکوب کرده و بعد تنها افسون نگاه سبزش بود و ولوله ی دست حضار....
چقدر ناراحت کننده بود که با اينهمه هنر ، تحصيلات دانشگاهی و توانائی گرفتار عادات هنرمندان بی تخته ی اين مرز بوم شده. چيزی که هميشه تمام تماشاچی ها توی نامه و گوشه و کنار بهش می گفتند : خانم فلانی حيف شماست که با اينهمه استعداد دنبال اين داستانها رفتی و بعد از اينهم تنها صدای خنده ی تلخی بود کنا ر نمک نيش دار چهره اش....
هر چی بود و هر چی ازش ميگفتند مهم نبود مهم اين بود که من از اون يه قلب بزرگ و بی منت مهربون يادم مونده. قلبی که باعث شد در خونه و زندگيش رو برای خيلی چيزها باز بگذاره و آدمهای عجيب و غريب زيادی دورش جمع بشند که بنا به گفته ی خودش همه برای استفاده هاشون از اون کنارش بودند تا دوستی...
قبل از هر جور بازی کردنی نشون می داد بازنده است انگار زندگی و روزگار اينجوريش کرده بود خودش باورش شده بود که بايد آخر هر بازی بازنده باشه ، اصلا اينجوری نقش بازی ميکرد....
اين اواخر با اينکه پير شده بود اما عجيب هنوز دنبال دل بود . شايد ۱۰ بار بيشتر اين جمله رو ازش شنيده بودم که دعا کردم خدايا يعنی ميشه من عاشق بشم !<؟ ....
با اينکه دست زمانه و داستانهای خاصی که خودش دوست داشت گرفتارش باشه بد جوری داغونش کرده بود اما هنوز هم برای من بزرگ بود. می دونستم اگر دست و پاش گرفتار اين عادات احمقانه ی روشنفکر مابانه نبود و دلش هم اينهمه رو به همه باز نبود با اين استعداد ناب هنوز هم می تونست جزو بهترينهای سينما باشه ، اما دريغ نه قدر خودش رو دونست نه ديگران دلشون يه حالش می سوخت نه ....
از همه اين اواخر می ناليد از دوست ، فاميل ، برادر ، خواهر از همه مشکلات زندگی و مسايلی که خودش برای خودش ساخته بود بد جوری داغونش کرده بود اماهنوز هر باری کوچکترين مهربونی بهش می کردی با هزار جور محبت ديگه جواب می داد...
آخرين باری که ديدمش دلم هری ريخت ... داغون شده بود حدود ۱ سال قبل بود بردمش آزمايشگاه برای گرفتن جواب آزمايشهاش دلم نيمد بهش بگم : فلانی چرا اينجوری شدی دوست داشتم هنوزهم من رو همون طرفدار فيکسش بدونه که پا ی تئاتر ها هميشه براش دسته گلهائی رو که دوست داشت می برد و اونهم بلا فاصله به نشونی قدر دانی يه عکس خوش فيگورش رو امضا می کرد و بودن اينکه من بگم بهم می داد ..... وقتی رسوندم دم منزلش با اينکه خيلی کوچيک شده بود اما هر چی ماشين ازش دور می شد هنوزم برام بزرگ بود....
ديروز شنيدم بلاهائی که خودش و ديگران سرش آوردند کار خودش رو کرده و تو بيمارستان ... آلزايمر ... فراموشی .... عجيبه هيچی يادش نبود هيچی هيچ ... فقط ۴ کلمه سلام ، مرسی ، خوبم ... اما برق سبز چشماش با اون نگاه عجيب مثل گربه اش هنوز بهت خيره نگاه می کرد انگار که سرور و ابهت گذشته ی تخت جمشيد رو تو خرابی امروز می بيني.... انگار اين ارديبهشتی که رنانگی از وجودش حتی تو اين سالهای واپسين می باريد تنها چيزی که يادش مونده فيگور و زنانه بودنه !.....
هرچی ميگفتند فلانی عزيز بيا پائين دستمون رو بگير کمی راه بيا نمی آمد ! بر و بر همه رو نيگاه مي کرد ... گفتم خانم محترم ميشه دسن من رو بگيری با هم راه بريم گفت بستگی داره !!! همه مي خنديدند دستش رو گرفتم از تخت اومد پائين و به زور دو قدم برداشت !دکتر فيزيوتراپ گفت اگر ميدونستم دست شما رو ميگيره و ۴ قدم باهاتون راه مياد ميگفتم هر روز بيائی و چهار قدم هم که شده راهش ببری تا کم کم پاهاش راه بيفته و حال و هوشش .... لبخند زده بودم ، انگار داشت توی آبی چشماش دريا رو غرق می کرد
....

 Majid | 5:47 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter