|
06 July, 2003
راديکال ۸۲ ضربدر چگالی زمان !
------------------------------------
صحرا بود
کوير باديه نشينان بی کتاب
که کجاوه ی غمگين
گوشه نشين « ربزه » ام کرد.
اگر امروز هم
بالهای قاصدک ضميمه ی نامه کرده ام
کنايتی است که برگ قلم
به ريشه ی اساطيری نجابتم سبز ميکند.
دهليزی
تو در توی اعصار
گواه مستی درباريان
تا دشنه ی برهنه
گردن آويز کاتب يک لا قبا کنند.
که « مسعود سلمان »
کنار زنجير از ما بهتران
قافيه به خورد واژه های بی گناه دهد
به ارثيه اسارتی
که قاعده ی قرنها چخماغ و چرخبال
در فضا گردی « هابل » هم
سرخی گونه هاتان
ياد آور عصيانی من باشد که خدا را
از بعد سومی که « کپرنيک »
به خوابتان بخشيد
در تصوير مينياتورهای ايرانی
و تالار آينه « کمال الملک » مهمان کرده ام.
آغاز جشنی که « آقايان »
غلامزاده های حرمسرايشان را
ترک موتورها کرده اند - با ليف و باتوم
به شستشوی برهنگی تن خسته
که « حمام فين »
يادگار زخم شوکرانم باشد - و مدفنم
کنار مکعب طلايی « زينب »
امانت ،
پشت باغ اسطيری « جاده قديم شميران »
به خوان خواهی قلم
« مديرهای مسئول » در لاتاريهای اصلاحات
قرعه ی و کالتشان بندند - و من
به آرزوی آزادی
گره ی کراوات روشن ضميران نورالعين را
کيلومتر اول کمربندی « سراط »
محکم کنم !
والسلام عليکم و رحمت الله و برکات ُ.
۸۲/۴/۴
|
|
|
|