|
24 July, 2003
بامداد
--------
سالی ديگر بدون بامداد. مرداد و شهريور ياد آور سفر بامداد و اميد است . بزرگانی که در دلهای ما زنده اند. بزرگانی که قدر آنها را نه در زنده بودن و نه در مردن دانستند. حالا هی نبش قبر شاعرات قل قل ميرزائی راه بيندازند و برسی اشعار زير خاکی
می دانی منظورم کيا هستند و شاعران زير خاکی کيا ...
ساده می گويم به بامداد ظلم می کنند به اميد به فروغ ...حتی به نيما و سهراب که تا بلوی تفاخرشان شده ظلم می کنند ... کنگره های آنچنای برای فلان شاعر نه چندان مطرح قرن ۴ و ۵و ۶ ... اما برای شاعری جهان وطن مثل بامداد ؟ هيچ
به قول خود شاملو :
بامدادم آخر
طليعه ی آفتاب ...
به شادی می نويسم :
« اگه تا عمر داريم گريه کنيم باز کمه »
افسوس از طوفان کلام بامداد .
************************
قصه ی دخترای ننه دريا :
... مگه زوره ؟
بخدا هيچکی به تاريکی شب تن نميده
موش کورم که می گن دشمن نوره به تيغ تاريکی گردن نمی ده!
دخترای ننه دريا! رو زمين عشق نموند
خيلی وخ پيش بارو بنديلشو بست خونه تکوند.
ديگه دل مثل قديم عاشق و شيدا نميشه
تو کتابام ديگه اون جور چيزا پيدا نميشه ...
دخترای ننه دريا ! دلمون سرد و سياس
چش اميدمون اول به خدا بعد به شماس.
ازتون پوست پيازی نميخايم
خودتون بسس مونين ، بقچه جا هازی نميخايم.
چادر يزی و پاچين نداريم
زير پامون حصيره ، قاليچه و قارچين نداريم...
... پسرای عمو صحرا لبتون کاسه نبات
صدتا هجرون واسه يه وصل شما خمس و ذکات!
دريا از اشک شما شور شد و رفت
بخت مون از دم در دور شد و رفت.
راز عشقو سر صحرا نريزين
اشک تون شوره تو دريا نريزين !
اگه آب شور بشه دريا به زمين دس نميده
ننه دريام ديگه ما رو به شما پس نميده.
ديگه اون وخ تا قيامت دل ما گنج غمه
اگه تا عمر داريم گريه کنيم باز کمه .
پرده زنبوری دريا ميشه برج غمون
عشق تون دق ميشه ، تا حشر ميشه همدم مون ! ....
|
|
|
|