|
01 September, 2003
من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بينم بد آهنگ است .
------------------------------------------------
ششم شهريور سالگرد درگذشت « مهدی اخوان ثالث » بود که البته بدليل لطف دوستان و دستکاری وبلاگ ،بنده تا اين ساعت نتونستم چيزی بنويسم - گفت هر چه از دوست رسد نيکوست -
اخوان ثالث شعر را با اشعار کهن در سبک خراسانی که زبان سرزمين مادريش بود آغاز کرد . اولين کتاب او < ارغنون > حاصل اين دوران است . او بعد از آشنائی با زبان تازه و بکر نيما بقول خود « از يوش نقبی به طوس زد » و حاصل تبحر خود در شعر کهن و آشنائی عميقش با زبان حماسی و تغزلی را در قالب شعر نو بکار گرفت و زبان خاص خود را پايه گذاری کرد . او که در دوران انقلاب دکتر محمد مصدق سر پر شوری داشت ، در سالهای بعد از کودتا به لاک نا اميدی عميقی فرو رفت و حسرت « آن گسترشها و آن صف آرائی » را تا پايان عمر با خود حمل کرد.
خودش می گفت : « نا اميدی خيلی بهتر از اميد دادن بی خود است »
تخلصش < م - اميد > بود.
اخوان در زمينه شناخت و شناساندن سبک جديد نيما بسيار کوشيد و کتاب « بدعتها و بدايع » و « عطا و لقای نيما يوشيج » حاصل اين تلاش است. کتابهای بعد از ارغنون : زمستان ، آخر شاهنامه ، از اين اوستا و در حياط کوچک پائيز در زندان در حال و هوای نو و آخرين کتاب او « ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم » که پس از انقلاب سالها به انتظار اخذ مجوز ماند تا منتشر شود ، رجعت مجدد او به اشعار کلاسيک بود - که البته باعث افسوس خيلی ها شد.
از دکتر کاخی شنيدم که : در اواخر عمر نيما وقتی ساواک انگ توده ای به او زد و برای دستگيری سراغش رفت که چرا در مجلات چپ اشعارت منتشر می شود ؟ پير مرد از ترس گفت ک من مقصر نيستم اين شاملو و اخوان شاگردهای من هستند که اينکارها را ميکنند و البته بعد از آن اين دو عزيز گرفتار زندان شدند !
ظاهرا شاملو و اخوان که از سينه چاکان نيما بودند برای اينکه « دشمن شاد » نشوند سکوت اختيار می کنند و اينکار نيما را به حساب پيری مي بخشند .
البته اخوان در شعر « به دخترکم لاله و آقای نيما » که بهد از مرگ نيما آنرا « آقای مينا » کرد ناراحتی خود را نشان داد.
در آخر ياد پيام احمد شاملو در اولين سالگرد اخوان ثالث سال ۱۳۷۰ افتادم :
« باور نميکنم که امروز سالگرد در گذشت اخوان شاعر باشد ،چون مرگ شاعر را باور نمی کنم.
اگر شاعر بميرد شعر می ميرد ، همچنانکه مردن چراغ بسادگی مرگ نور است پس اخوان شاعر در نگذشته است چون او يک کلام در نگذشتنی است.»
يادش گرامی.
|
|
|
|