ماتريکس !
------------
بارش ز آسمان بود، تفسير ماه می کرد
خورشيد مهر ماهان تمرين آه ميکرد
تثليث آذر و دی، بهمن به باد می داد
ارديبهشت عاشق، ذکر پگاه می کرد
در لايه های اول مطرب به سبک شيدا
پنجم طبق به ناله ، فکر گناه می کرد
آمد ز ره غزل خوان رو بر دو چشم ذاکر
فندق به سر شکسته ، زلف سياه می کرد ........
(مابقی باشد برای روز ديگر ! ) ۸۲/۸/۸
از ماه و از ستاره سنجاق آسمان زن
بر آرزوی سرها فکر کلاه می کرد
سلولهای تن را چونان سواره هائی
بر سوی آبی عشق مثل سپاه می کرد
دستان خالی او بر يار شد هويدا
از غرفه ی دل خود، دست ٍ گواه ميکرد
انبان ز نان لبالب، در کيسه اش زر افشان
دل جستجو ز « آنجا »، قيد پناه می کرد .........
( مابقی باشد برای روز ديگر ! ۱۰/۸/۸۲ )
دروازهای چشمش تا شد بهم نشسته
در آسمان هفتم، دل را براه می کرد
ديدار شد ميسر، بوس کنار پَر - ده
آمد جوابِ آنکه، ذکر اله ميکرد
حافظ به گوشه ی چشم اندرزهای قران
بر گبرو زاهد و شيخ بارنِ آه می کرد
نوری ميان ابرو ، پيشانی بلندش
راهی به اوج تثليث ، بر آن نگاه مي کرد
در دلو آب بهمن شد يازده روانه
اعداد رمز « هو » را، بيگاه و گاه می کرد
درهای آسمان باز ، يکشنبه های پائيز
ارديبهشت عاشق تمرين راه می کرد.
تمام - ۱۱/۸/۸۲
( با اينکه نوشتن اشعار موزون گاهی به آدم مزه ميدهد اما بواقع اگر نويسنده تمرين داشته باشد نوشتنش راحت است و وقت کمی هم صرف می شود. ضمن اينکه در ذهن آدم خودکار ساخته می شود . امروز وقتی پياده روی می کردم بلکه ۲۰ -۳۰ بيت آمد و چون خودکاری نبود اينها يادم ماند و الان هم نوشتم - اين طبيعت شعر قدمائی است که رديف و ، قافيه و ريتم زمان رو کوتاه می کند -شايد خوشتان نيايد اما اين واقعيت است.