06 November, 2003
کُنتِراست !
-------------
شروع خط بی ربطی باشد
نقطه .
يا تيله ی نگاهی چشمک
زنان همسايه باران ستاره در آبکش
دم نمکنند.
مبادا
نزديک تر بينمت که پروانه ای
رنگين بال
در تظاهرات نگاه بی تاب !؟
زاويه که مندرجه باشد،
تقاطع خطوط را
سرو حافظ کش شيرازی - بلکه
شاخه نبات در رقص باد
به دست کرشمه ی ارديبهشتی ات
نا پيدا !؟
گناه از فاصله ای است
که حجم خالي ٍمردمک
به کانون آويخته - انگار !؟
فاصله که دريده شود
تماشاگران ِ تناسب اندام
ماه بانو پری پيکر گلرخی چه می بينند ؟
اسپند به دام آتش بند
سنجش بينائی نيست - اما
فاصله که دريده شود ،
چهار مضراب اندام ِ تست
آويزه ی گوش به نغمه ی « نوا »...
سايه دران ِنقطه و پروانه و سرو
نگاه خيره ات
چهار زانو کنار آنوقتهای من
که کاغذ سياه می کردم
به ناسازگاری- و تو
دلت برای خرداد تنگ که ارديبهشت
به زخمه های نامه که می زدی
فرياد « بيداد »
به صندق بياويزد.
۸۲/۸/۱۵
|
|