|
04 January, 2004
دستی ميان آتش و خنجر ....
--------------------------------------
۱- دوست ندارم اين وبلاگ مثل وبلاگ دوستی خبر نامه ی کارهای اهورا باشه . اما در حال حاضر اگر اينجا ننويسم شايد بر خوردی با بعضی ها داشته باشم که حتی خودم هم بعدها پشيمان بشم ....
چند سال پشت درهای بسته ی وزارت ارشاد آن زمانها مانده باشم برای گرفتن مجوز تصاوير و اشعار فروغ فرخزاد - احمد شاملو - حميد مصدق - دکتر علی شريعتی و اخوان ثالث خوب است ؟ چقدر دری وری و حرف صد من يه غاز از اساتيد و غيره و حتی کسانی که امروز خط اول اصلاحات چهار تيغه شده اند و محاصن به باد داده اند شنيده ياشم خوب است ؟- چقدر گفته باشند چرا تصوير اين زنيکه ی ... را چاپ ميکنی و يا تاريخ مصرف کتابهای دکتر تمام شده است و يا مرتيکه ی مفنگی را دست از سرش بردار - خوب است ؟
دوست دارم بدونم توی اينهمه سال اين جماعت خوش ذوق دزدِ نان به نرخ روز بخور بازاری کجا بودند ؟ آنوقتها که بگير و ببند بود حضرات در سوراخهای موش پنهان بودند و حالا آقای فلانی رئيس انتشارات فلان که از ترس فروختن تصاوير دکتر بهانه می کرد که : هر بدبختی الان ما داريم زير سر ايشونه که جوانها رو تحريک کرد و انقلاب شد ! و من عکس و کارهای او را نمی فروشم » و از ترس ، کارهائی که سالها جوانها تشنه ی ديدارش بودند و با صرف ماهها وقت ، طرح و هزينه و آنهمه عشق و ابتکار به بازار می آمد نمی فروخت و حالا که آب از آسيا افتاده همين آقا آلبوم تصاوير دکتر با بدترين کيفيت و برداشت احمقانه از طرحهای ما به بازار داده و هر رنگی هم که بگی توی آفرينش هست توی اين طرحها ريخته تا بقول خودش فروش داشته باشه- بعد هم ميگم آقای فلانی حالا که بزن و بگير ها کم شده دکتر گوگولی شد !؟ خدا رو شکر ما ناراحتی نداريم اما ای کاش از کار ديگران ندزدی و در حد نام او کار کنی ...
اخيرا هم يکسری کارهای جديد و نو به بازار داديم بنام کارتها ی بقول بازار طالع بينی و به گفته ی ما تصاوير با اطلا عات نجومی که هنوز ۶ ماه نشده انواع و اقسام اين کارها را کپی کرده اند و چه افتضاحی ... آنوقت آقايان ارشاد کننده در هنر های تجسمی دليلی به همين خند ه داری می آورند که :« آقا ما نمی دانيم شما عکس اين خانمها رو ( منظور تصاوير تخيلی از سمبلهای ماه تولد است که البته حجاب هم دارند !) از کجا گير آورده ايد و کشيد ه ايد - اگر فردا شوهر اين آقايان آمدند و از ما شاکی شدند برای چاپ عکس زنهاشون کی جواب می دهد !!؟ » - کاش اين گيرها در مورد دزدهائی که از روی کارهای ما بلند می کند نيز وجود داشت ....
روزنامه ی همشهری هم که دست بردار نيست و چپ و راست داره کارهای ما را بدون اجاره ، بدون خبر و حتی بدون نام ناشر و طراح و غيره به بازار می دهد . اخيرا هم به مناسبت سالگرد نيما طرح کارتی که سال ۱۳۷۰ کار کرده ايم را چاپ کرده و ما هم توی وبلاگ از خير گذاشتن مطلب گذشتيم ...
قانون کپی رايت رو فراموش کنيد آيا ما مردم مدعی نمودونيم اين کار درست مثل بالا رفتن از ديوار خونه ی ديگران و دزدی از آنجاست ؟
دوست دارم بدونم حد اقل آدمهای همشهری چی که اينهمه دم از مردم سالاری و شعارهای خر رنگ کنی می دهند و خودشون رو مدافع حقوق شهر وندان می دونند در مقابل اين دزدی چه حرفی برای گفتن دارند ؟ معلومه هيچ - برای همينه که هيچ اهميتی به اعتراضهای ما نمی دهند مطبوعاتيها و ناشرهای ما که اينطورند فاتحه ی مابقی رو بايد خوند.
۲ - خيلی بده که با اينهمه ادعا و حرفهای آسمونی از کمک اينهمه آدمهای بزرگی که اومدن اينجا و بدون هيچ چشمداشتی دارند زحمت ميکشند بگذريم و حتی توی اخبار هم تصاوير اونها را سانسور کنيم ! خيلی بهتره که آقايان اين شعر سعدی شيرازی که : بنی آدم اعضای يک ديگر ند - رو اينقدر قرقره نکنند و بواقع از نمايش اينهمه زحمت در هر قوم و جناح و دسته ای و با هر هدفی نترسند - اصلا ترس برای چی ؟ چرا بايد با نمايشهای کترائی وانمود کنيم ما از همه بهتريم و بهتر کار می کنيم ؟ يعنی هنوز هم فکر نمی کنيد دستتان رو شده ؟ و حد توانتون معلوم؟
۳- ايرج بسطامی رفت - ارگ ويران شد - ۷۰ هزار نفر تلفات و زخمی - بچه های آواره - پير زن ۸۵ ساله ی سالم و .... کی برای تهران اين داستانها پيش خواهد آمد ؟ کی برای هر جای ديگر ؟ کی به فکر خواهيم افتاد؟
ترافيک ديروز رو توی تهرون ديديد ؟ ۴ ساعت برای فاصله پاسداران تا يوسف آباد رکورد خوبيه ؟ اگر يه روزی توی اين شهر بی در و پيکر اين داستانها پيش بياد چه اتفاقی خواهد افتاد و مردم چه جوری و به کجا بايد پناه ببرند ؟ يک عمر بی فکری رو کی بايد جمع کرد ؟
۴- هنرمندان به جمع آوری کمک و پول برای زلزله زد ه ا شتافتند . يکنفر شعری از سيمين بهبهانی رو ۱ ميليون و ۲۰۰ هزار تو مان خريده - دمش گرم ... سيد علی صالحی اعلام کرده نويسندگان تصميم به ساختن مدرسه در بم گرفتند و هر کی دوست داره کمک کنه شماره حساب رو بعدا توی وبلاگ ميگذارم.
راستی محسن مخمل باف کجاست ؟ داره توی افغانستان مدرسه ميسازه يا از اونجا بيرونش کردند !؟
۸۲/۱۰/۱۴
|
|
|
|
