|
29 February, 2004
مدرن ، پسامدرن و ساختار شکنی
-------------------------------------
خطوط پراکنده ی زير بعد از خواندن مطلبی از يک وبلاگ نگاشته شد . بخوانيد :
---------پست مدرنيزم در حقيقت حرکتی است در تقابل با مدرنيزم و سنگينی بار رفتارهای ماشينی در دنيای تمدن گرا و مدنی و شهروندی
----------- ساختار شکنی در ايران بر خلاف غرب که از گرافيک ، معماری ،تصوير و تظاهرات بصری به ديگر عرصه های موجود رخنه کرد ، از کلام آغاز شد و در نمونه های درون مايه ای و مفهومی اشعار بيدل و برخی اشعار مولانا ، حافظ و حتی اورادهای ايران باستان حکايتی اينگونه است آنجا که حافظ می گويد :
منکه شبها ره تقوا زده ام با دف و چنگ ...
ويا :
کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ...
در واقع دست به ساختار شکنی شجاعانه و چند پهلوئی زده که البته با شناخت او از درون مايه های فرهنگی و مذهبی رنگی هزار گونه و مرشدانه ای به کلام داده و خواسته يا نا خواسته خود را در گير ضديتها نمی کند و نقشی ماندگار بر زمان می زند که بعد از ۷۰۰ سال همچنان نو و امروزی بدستهای ما رسيده است.
------------بعدها هم از نظر معماری کلام و فرم نيما يوشيج را با نگاهی بسيار نو و ساختار شکن و با پشتوانه ی علمي بومی اولين ساختار شکن هنری فرميک ( حد اقل از نظر شعر ) می توان نام برد.
--------- همانگونه که مدرن امروز از نظر تقدم زمانی با ديروز و فردا کاملا متفاوت است و آنچه امروز مدرن است فردا کهنه و بواقع ماندگاری در حرکت مدرن معنی ندارد ، پسامدرنيزم هم بدليل جهش درونی و زايش از بتن مدرن در امروز معنی کاملا متفاوتی با فردا دارد. بنابر اين در سنجش آثار ی از اين دست بايد داشته های هر زمانی را با معيارهای آن زمان سنجيد.
----------------- در ايران جنبش قلندرانه ی نيما که خود شکستن ساختار و هنجارهای ادبی با پشتوانه ای درونی از همان ساختار بود حرکات بعدی را آفريد که به تعريفی بامداد، فروغ و ديگران که تلنگری بر قواعد نيمائی زدند به نوعی شکست ديگری در ساختار شعری بود. ------------
شايد اولين رگه های پست مدرنيزم در آثار هدايت باشد و نمونه ی بارز آن « بوف کور »بود و بعدها جلال آل احمد در « غربزدگی » ضديت با مدرنيزم و دنيای ما شين زده و تکنولوژی بند را بنا نهاد و دکتر علی شريعتی با افکار خاص خود و نظريه های « در خدمت و خيانت روشنفکران » و نگاه ضد فرم آنروز « بازگشت به خويش » تاکيد بر شکستن فرم حاکم آنروز که بدون داشته ها و باورهای بومی و صرفا وارداتی بود سنگ اوليه پست مدرنيزم امروزی را بنا نهادند. .. اينکه بگوئيم در ايران حرکتی ساختار شکن نبوده و نيست و چه ... کاملا اشتباه و قضاوتی نا بجاست .
-------------پست مدرنيزم در هر جامعه ای با باورها و ذهنيات آن جامعه شکل ميگيرد لذا برداشت کودکانه از حرکتهای وارداتی حکم تلخک سالخوردی است که احمقانه اداهای شيک پوشان خارجی مقابل گراند هتل را در می آورد و نام تشخص به خود می نهد . بنابر اين باورهای هر نظامی فرهنگ و ايدوئولوژی حرکت موزون با آنرا می طلبد . پس اينکه اعتقاد و باورهای ديگران را خواه بومی ، مذهبی يا فرهنگی و خواه خوب يا بدبه سخره گيريم و تضادی با پست مدرنيزم و ساختار شکنی بدانيم کاملا اشتباه است . چنانچه روشنفکرهائی مانند دکتر علی شريعتی در حوزه نگارش و ديد مذهبی و جلال آل احمد و هدايت و جمال زاده در حوزه ی ادبيات داستانی و هر کدام از دريچه ديد و عقايد خود دست به ساختار شکنی زدند و حتی گاهی بسيار ی از فرم بندی ها و ساخته های بومی و قومی که سالها از قدمت آنها می گذرد شديدا مدرن و پسامدرن به نظر آدمهای اين روزگار می آيد برای مثال بعضی از همين سقاخانه ها يا حتی علامتهای آشورا ، بنابر اين شکستن ساختار امری نهادينه است که بشر برای بيان انديشه احساسات و تفکر دربند بطور نا خود آگاه بعضا ، از آن استفاده می کندو حمله به اعتقادات و حتی شعائر قومی ـ چه خوب ياد بد ـ مدالی بر سينه نيست تا با آن تنفر خود را از عادات کم رمق داخلی به واسته ی وصل به کاروان مجلل ديگران اعلام کنيد . و البته روشنفکران غربی نيز اين فضای پست مدرن درونی ما را بلکه بهتر از ما دانسته اند حد اقل اينرا از جشنواره ای فيلم و توجه آنها به فيلمهای ساختار شکن ايران می توان فهميد.
---------------- از نقطه نظر ديگر پست مدرنيزم غربی اعتراضی کشدار به دنيای مدرن ، ماشينی ، شهری و مدنی است که خود حکم نوعی ديکتاری و امپراتوری امروزی بخود گرفته است و از جلد پوسته ای و ظاهری اگر به اين مسئله نگاه کنيم بلکه حرکتهای ساختار شکن آنچنانی که صرفا جنبه تقليد و کپی برداری از آزمونهای ديگران است برای ما زود باشد چرا که ما هنوز در الفبای مدنيت و جامعه ی مدنی و گرفتار شده ايم و البته از طرف ديگرهر حرکت ساختار شکن و پسامدرنی بدون تکيه بر داشته ها ، باور و اعتقادات بومی و خودی محکوم به شکست است و اينکه اين حرکتهای داخلی را با آثای اولترا مدرن غربی بسنجيم و افسوس بخوريم نه تنها به جائی نخواهيم رسيد که از مرحله هم پرت خواهيم شد. و شايد بهترين راه همان تمرين و روش آزمون و خطا است چرا که ما با جريانی روبرو هستيم که در شرايط فهمی و ديدگاهی و شايد سنی خود تا اين زمان از آن بی بهره بوده ايم و البته وجود تشکلهای همسو که حکم آموزشگاهای پنهان دارند می تواند برای ما موثر باشد که از اين قبيل است کافه و کافی شاپ هائی که سالهای اخير شکل گرفته است بشرطيکه دچار بازيها و البته به تعبير بعضی ها دود و دم آنها نشويم و بجای ساختار شکنی در نگاه و عمق و کار بيشتر از ساختار سر و وضعمان شکننده شود !
-------------- پست مدرنيزم از نگاهی ديگر رجعت مجدد انسان امروزی به خود بومی ، خانوادگی و حتی وحشی است که از چنگ جامعه ی مدرن يک شکل و يکسان ساز در فرار است و اين شکستن ساختار حاکم با هويت ملی و اعتقادی و اصولا ارزشی هر ملتی رنگ ديگری بخود می گيرد . نگاه کنيد به کشورهای در حال رشد که راه رفتن را از غرب آموختند و تجددشان بی هيچ تکيه گاهی به حرکات دلقکهای سيرک پهلو می زند مانند ترکيه امروزی و در تقابل آن ژاپن بعد از هيرشيما که با ديد عميق به دگرگونی و ساختار شکنی درونی پرداختند و با تکيه به داشته های قومی خود در اين راه به دستاوردهای مثبتی رسيدند.
.----------------- هنر مند و نويسنگان و خصوصا شاعران زبان زنده ی هر نسلند. اگر من هنرمند امروزی بگونه ای بنويسم که دفترهايم کارنامه ی اجدادم در هزار ، صد و حتی دهه های پيشين پهلو بزند تکرار مکرری کرده ام که تازه پيشينينان بهتر از من آنرا به مقصود رسانده اند. هنرمند و خاصه شاعر امروز با استفاده از تمای داشته های بومی و البته برداشتهای آزاد وارداتی بدرد مردم بخور ، و با استفاده از هر دست آويز و هر تجربه و ماجرائی بايد بتواند اصلاحات و تغيير های بزرگ هر نسلی را پديد آرد . در واقع امروزه اهالی قلم و خاصه شاعران پيک نورند . ابزاری صالح و صادق در خدمت مردم که رسوا کننده نامرمی ها و ستايشگران بی دفاع انسان معصوم و بی دفاعی هستند که در برابر چرخ حرکتی خرد کننده ی سياست و درباری گری ستاره ای بر کاغذ به ثبت می رسانند. و اين اوج ساختار شکنی می تواند باشد!؟
تمام.
|
|
|
|