|
07 April, 2004
اگر با من نبودش هيچ ميلي ... !؟
--------------------------
صداي ساز مي آمد
در تار نگاه « ليلي » گرفتار شدم.
سلام؛
کنار همين چشمک زن ميرداماد
صاحب اين قلم « بيک » را
به دامادي قبول کنيد.
بيابان گردي ميکردم،
قرص ماه به درد نگاهت که نيستي
آب خوش از گلو
تا گردن ليلي کاسه هاي عشق
بالا آورده ام !
ميل داريد يکي را بشکنيد ؟
ديوانه ام،
حيلت به زمزمه ي بادها ميرقصانم و
در بيابان لوت
پشت همين چشمک زن سه راه شريعتي
طريقت عشق مي آموزم.
برويتان نياوريد :
مشتري ها که دست از بوق برداشتند
گره ي روسري حرير
باز ميشود.
خورشيد سر گردان ،
منظومه ي شمسي ميخواند - ومن
در پيچش مو
تاب ميخورم.
تمام ستاره ها را
کنار همين خيابان شريعتي رديف مي کنم.
راه که باز شود ،
تق تق ِ راهنما
زنگوله بند شتر هاي بيابان است و
من ،
تنها
پشت چشمک زن ِ ميرداماد
قلم به فال حافظ مي بندم و
به دا ماداي « ليلي »
بيابانگردم ، امروز....
هر روز
تا پايان.
83/1/19
-----------------------------------
پسوند آماتور :
1- اگر با من نبودش هيچ ميلي
چرا ظرف مرا بشکست ليلي
2- تو مو ميبني و من پيچش موووووو
3- مجنون بيابان گرد.
4- حيلت رها کن عاشقا ديوانه شو !
5- خدايا چگونه زيستن را تو به من بياموز !؟
--------------------------------------
پسوند زير آماتور يا کلمات و تر کيبهاي تازه ! :
1- تار سازي که با آن مينوازند انواع ديگر آن سه تار- سيتار- سيصد تار - گيتار !
2- تار نگاه : نگاهي مانند تا ر عنکبوت !
3- چشمک زن : چراغ راهنمائي که به عابران چشمک ميزند !
4- داماد شوهري براي عروس - ايضا عروس : زن شوهر !
5- قلم بيک : نوعي خود کار قشر معمول جامعه - فقط بيک مثل بيم مينويسد !
6- بيابانگردي : تور سياحتي تفريحي در بيابان البت از زور ِ عاشقيت !
7- قرص داروئي قالبا گرد که آنرا با آب ميخورند.
8- ماه چيزي که شبها در آسمان آويزان است و نور از خورشيد ميگيرد - ايضا ، خورشيد چيزي که روزها در آسمان آويزان است و ميسوزد ! قدما ميگفتند دور سر ما ميگردد اما معاصرين دانستند ما دور قد و بالاي او مي چرخيم !!
9- درد نگاه : خري که به نعلبند مينگرد ؟
10-آب خوش : آب معدني زمزم
11- کاسه چيزي که در آن چيزي غالبا مايع ميريزند و هميشه با کوزه ميشکند.
12-
بالا آوردن روي هم گذاشتن -گاه معني باد کردن ميدهد .. نگاه کنيد به ... شکم کسي را بالا آوردن فرهنگ نا خدا ... گاهي هم به معني اوق زدن است.... ن ک هملن
13- ميل: اشتها گاه به معني ايميل هم از آن استفاده شود.
14-رقصيدن : حرکات موزون . ايضا از همان کارها که مولا نا با آن ستون انجام ميدادند.
15- بيابان لوت : کوير لوت ... لوت و پوت : يعني خورد و خوراک
16- طريقت در تقابل شريعت .. خودت برو معنيش رو پيدا کن!؟
17-مشتري سياره نهم منظومه ي شمسي يه معني ( کاستو مر ) هم از آن استفاده کنند.
18- بوق : چيزي که ميزنند تا عدهاي بروند جلو يا کنار و البته گاهي هم کسي بپرد بالا
19- روسري دستمال که روي کله مي بندند و پايش را گره ميزنند . توضييح اينکه اينگونه دستمالها در کشورهاي ناديده اجبارا مورد استفده ي نسوان بوده و راويان گويند گاهي استفاده هاي فيزيکي هم از آنها شود و خصوصا از نوع مرغوب آن يعني يزدي آن.خدا داند!؟
20- منظومه شعر بلند - از نظم ترتيب آيد !گاهي هم بعضي ها عين سيارات منظم دور پرتو خورشيدي ميگردند ؟
21-تاب : دو تناب که به درخت يا ستوني ميبندند و در قسمت بر خورد پاره خطهاي موازي بالشت گذارند و يک چيزي را رويش گذارند و با آن عقب و جلو روند . در موارد پيش رفته تر يکي آن عضو را هل ميدهد از پشت و در موارد فوق مدرن بجاي طناب از زنجير هم استفاده گردد.
22-ستاره چيزي که مثل کنجد نان سنگک روي پس زمينه ي سياه آسمان پاشيده شود و شبا هنکام خاموش و روشن شود يا چشمک زند
23-کنار : پهلو بغل
24-تق تق بر وزن زر زر نوعي صداست که از کفشهاي خانمهاي خوش تيپ بر آيد و مشابه آن در موارد ديگر مانند راهنما هاي اتومبيل هنگام چرخش
25-زنگوله بر وزن منگوله چيزي که بر گردن حيوانات بندند و دلنگ دلنگ صدا دهد به انواع بزرگتر آن ناقوس گويند.
26-من : شخص بنده
27-فال حافظ : باز کردن کتاب لسان الغيب - البته بعد از ارسال حمد وقل هو الله براي او و دادن قسم به شاخه نبلت ( دوست دخترش )و برداشت شخصي از اشعار خواجه ي شيراز ... ايضاآوردن نوعي بلابر سر حافظمانند بلائي که به تعبير بامداد مغول بر سر مردم ايران آورد!
28-امروز ( تو دي ).
29- هر روز ( اوري دي )
30 پايان : اِند.
----------------------------------------
پسوند بيربط :
تشکرات صميمانه از اهالي دودي کافه بلاگ که بزرگوارانه نکشيدن سيگار در طول جريان داستان خواني را تحمل کردند و براي اولين بار در طول تاريخ بشريت کارگاهي فرهنگي، بدون دود سيگار برگزار شد. خصو.صا تشکر فراوان از بابک بخاطر اينکه صاحب کافه اي است که به نظر و شخصيت ديگران احترام ميگذارد و سپينود که منشي جلسه بود و داستانش را بدون زدن حتي يک پک خواند و براي احترام به ما سر درد گرفت. دمتان گرم
تمام
|
|
|
|