06 May, 2004
-------------------------------------------------------
نميشه غصه ما رو ، يه لحظه تنها بزاره ....
----------------------------------------------------------
حسين منزوي غزلسراي عاشق ، غزل سراي نيمائي هم پر کشيد.
کتابهاش را دوره ميکنم : « حنجره ي زخمي عشق»- « صفر خان » - « ترمه و غزل » - « به همين سادگي » -«با عشق تاب مي آورم »-
« از شوکران و شکر » و ... ياد ترانه هاي زيبا ئي که براي افتخاري و نوري و ديگران سرائيده مي آيم . زمزمه ميکنم :
دوست دارم يه دست از آسمون يباد ما دو تار و
ببره از اينجا و اونور ابرا بزراه
بي تو دنيا نمي ارزه تو با من باش و بزار ....
از زبان بامداد براي اميد مينويسم : اگر شاعر بميرد شعر مي ميرد. همچنانکه کشتن چراغ بسادگي مرگ نور است پس ( اخوان ) شاعر در نگذشته است -
چون او يک کلام - در نگذشتني است ...
.......................
سلام !
آقاي منزوي ، سلام ما را به آنطرف خطيها برسان
مخصوصا به آنکه ميداني ...
تمام
|
|