|
08 May, 2004
آواز نيمه شب ارديبهشت
براي کرمهاي شرمنده ايکه
فکرهاشان
کنار همين صفحات هفده اينچ
مينويسند.
-----------
انار ها ي
دانه
دانه
تسبيحتان.
نگاهي نکنيد – خدا را
اينجا را نيم نگاهي
گاهي
آهي
حتي گوشه ي چشمي هم
گوشه ي چشمي ،
خدا را
سرخي سيلي دستهامان
شکسته ،
گوشه چشمي هم
خدا را
خدا را
انار هاي
دانه
د
ا
ن
ه
.
19/2/83
.....................
پسوند :
هر شب ستاره اي بزمين ميکشند و باز ....
...................
پسوند کلمات و ترکيبهاي تازه :
آواز : خواندن با احساس از روي متني که آنرا ترانه گويند و بهانه اي است تا آدمها از آن در کنار ساز استفاده ي مجاز کنند.
نيمه شب : قسمتي از قرص شب که از وسط جدا شده باشد.
ارديبهشت : ماه دوم از چرخه ي دوازده گانه ي شمسي که متولدين آنرا نوزاد طبيعت نامند. نماد آن ثور باشد- ثور موجودي محکم قوي و مهربان باشد و قالبا رفتاري با وقار و متين دارد شخصيتي ثابت ( فيکس ) داشته و به کله شقي معروف و به هنرمندي متهم است. خياميان سياره ي حاکم بر خانه دوم چرخه ي خورشيدي را ونوس ( زهره ) خداي مهر و عشق ديده اند و اخوان ثالث آن سياره يا رولر ( ناهيد ) را بد بيوه گرگ قحبه ي بيغم / که ميزد جام شومش را بجام حافظ و خيام / و ميرقصيد دست افشان و پا کوبان / بسان دختر کولي / و اکنون ميزند بر ساغر مک نيس يا نيما / و فردا نيز خواهد زد بجام هر که بعد از ما .... خوانده باشد. ليکن آنچه از قرائن بر آيد و بسيار عجيب باشد قرار گرفتن زاده ي ارديبهشت – گاو آرام در پرتو تشعشعات ونوس است که موجودي غير قابل پيش بيني از آن ساخته است و البته قدماي معاصرين بسيار بسيار بسيار تاکيد داشته اند که مبادا هم پالکان اين موجود گول زنک به جهت صميمي بودن او خداي ناکرده پارچه اي قرمز به او نشان دهند که آنوقت حسابشان با کرام الکاتبين است . منکه اگر اين موجود غريب را يافتم حتما از او دوري خواهم کرد – راوي هنوز هم زنده است البته ...
کرم نوعي شيلنلگ ذره بيني که در انديشه – جان و جاهاي ديگر بعضيها فراوان باشد . آورده اند کرمي از بالاي درختي بر بساط سفره ي رنگين جماعتي پيک نيکي فرود آمد و بر حسب اتفاق به کاسه ي ماکاراني نزول کرد و از خوشحال بانگ بر آورد : آه چه بمال بمالي ايست اين مرده شو برده ....
شرمنده : خجالت زده – شرمندگي حسي که راوي از نگارش اين اراجيف دارد – ايضا حسي که بعضي ها به هيچ عنوان دچارش نميشوند حتي بعد از شنيدن حرفهاي بدتر اينها از راوي
فکر : انديشه – خيال – باور
کنار : بر وزن منار – چنار و خيار حاشيه و حواشي و البت گوشه را بياد آرد.
همين : اين خودماني و واضح
صفحات : همان صحف عربي – جمع صفحه که نوعي تييپ قديمي باشد و در دستگاهاي گرامافون بچرخد و انواع مختلف آن از جمله سي و سه دور و اينها موجود باشد آدرس دبليو دبليو دبليو بن هور دات کام
هفده : عددي مرکب از هفت و يک که در مجموع هشت شود . اورده اند هشت عدد سنگيني باشد که ارتعاش بسيار عجيبي براي صاحب خود به ارمغان آرد. توضييح بي ربط اينکه هفدهم ماه ثور تولد آن سوپر استار عزيزي است که اگر در حال خواندن اين کلمات و ترکيبات است رويش را ميبوشم.
اينچ : نوعي واحد اندازه گيري خارجي
فکر ها : جمع فکر ايضا آن چيزي که خيلي ها ندارند و خيلي ها خيال ميکنند دارند و خيلييها آنرا معادل خيال آورده اند و گفته اند که :
فکر بلبل همه اين بود که گل ....
بماند.
نوشتن : نوعي خط خطي کردن و نوع جديد آن با همين کي برد يا دکمه برقي باشد که بعضي ها دائم در حال اينکارند حال چه مي نويسند و از چه خدا داند و راوي گاه از ديدن برخي اشعار – نوشته ها و داستا نها و نگارشها شرمنده از آني که آن بالا است ميشود و گاه شرمند از پرواز درناها که ما که اينجا تمرگيده ايم از چه مي ناليم و براي چه و چه ها .... آهان مولف مرده بود انگار
بله آورده اند ملا نصرالدين به مکتب رفت و چون معلم بپرسيد خواندن و نوشتن ميداني گفت خواندن خير و اما نوشتن آري
معلم شاخهايش را فرو داد ( احتمالا او هم زاده ي ارديبهشت بوده باشد ) و گفت بنويس ببينم – ملا قلم برداشت و کاغذ خط خطي کرد – معلم گفت اين ديگر چيست ؟ - ملا فرمود : يا شيخ ما که گفتيم خواندن نمي داينم !
قابل توجه بعضي ها که که خط خط تکنيکيشان را دوست ميدارم.
انار : ميوه اي قرمز که دانه هاي فراوان دارد. برخي آنرا بهشتي و برخي ديگر همپاي سيب و گندم آنرا ممنوع دانند.
دانه : خوراک دام و طيور که حاوي پروتين و مواد افزودني مجاز باشد.
تسبيح : به معناي حمدو سپاس باشد که عمدتا از سوي بنده به آسمان جاري گردد البت برخي از حضرات بلند بالا دوره ديده و سختي کشيده که مانند بنده ي بي ستاره ي غرشمال نبوده و خطي و خط خطي تر هستند از اين حمد روزانه و شبانه براي خود ارسال کرده و نخ آنرا دست دوست محترمه داده تا آنرا گرد سرشان بگردانند. گناهش گردن راوي موش مرده !؟
نگاهي : يک نگاه
نکنيد : انجام ندهيد.
خدا را : تو رو خدا – ايضا خدا را : خود – آ يعني به خود آ
نيم نگاه : نگاه نصفه نيمه – ايضا نگاه بي سر و ته
گاهي : بعضي اغلبات
آهي : يک آه
گوشه ي چشم : از همانهائي که بعضيها براي بعضي ديگر نازک ميکنند بعد آن بعضي ديگر را کوچک ميبينند و امر بهشان مشتبه ميگردد که اگر آنکه او برايش نازک کرده حالت رعشه – غش و يا سرع دارد مابقي دوستان دور و بر يا دور ميز هم ايدونند – که مباد
سرخي : نوعي رنگ که از تر کيب با آب سرخاب شود و برخي از نسوان محترمه آنچنان ميمالند که آدم ياد هيچکس نمي افتد.
سيلي : نوعي کشيده ي محترمانه که بعضيها ميزنند تا صورتشان سرخ شود براي حضور به اجتماعات اديبانه و بي ادبانه که البته بعد از گذشت مدت زماني رنگ آن از بين ميرود و خود زني ايشان پديدار ميگردد.
دستهامان : دستهايمان - جمع دو دست گروهي
شکسته ايم : ترک برداشته ايم – چيني نازک تنهائيمان از بين رفته است.
...........................
پسوند اهورائي :
فتوي پير مغان دارم و قوليست قديم
که حرام است مي آنجا که نه ياريست نديم
...........................
پسوند شريعتي ئي :
اي خداوند
به علماي ما مسئوليت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنائي و به روشنفکران ما ايمان و
به متعصبين ما فهم و به فهميدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پيران ما آگاهي و به جوانان ما اصالت و به اساتيد ما عقيده و به دانشجويان ما ... نيز عقيده
و به خقتگان ما بيداري و به بيداران ما اراده و به مبلغان ما حقيقت و به دين داران ما دين و
به نويسندگان ما
تعهد
و به هنر مندان ما
درد
و به شاعران ما
شعور
.........
و به همه ملت ما همت تصميم و استعداد فداکاري و شايستگي نجات و عزت بخش.
..............................
پسوند اخوان ثالثي :
اي درختان عقيم ريشه تان در خاکهاي هرزگي مستور
يک جوانه ي ارجمند از هيچ جاتان رست نتواند
اي گروهي برگ چرکين
تار چرکين – پود
يادگار خشک ساليهاي گرد آلود
هيچ باراني شما را شست نتواند.
...................................
پسوند شاملوئي :
پر پرواز ندارم
اما
دلي درام و حسرت درناها
...................................
پسومند بيربط :
مارمولک را ديده ايد ؟ منکه نديدم اما راويان گويند بسيار بيريخت و مشمئز کننده است. اصلا من همينجا از پشت همين تريبون اعلام ميکنم هر چه زودتر بايد اين موجود عجيب الخلقه نابود شود. اتفاقا از اينکه جمعي از بزرگان از جمع آوري اين پديده گفته اند موجب خرسندي است . اينکه سازندگان اين موجود قرار است جلسه اي با اين بزرگان بگذارند و مارمولک اصل را ببرند ايشان ببينند نگران کننده است . مبادا نظر حضرات عوض شود !؟
آخر آنهائي که بلواي مارمولکي راه انداخته اند گفته اند عده اي عليه اين جانور موجي راه انداخته اند و آقايان بدون ديدن اين موجود آنرا بايکوت کرده اند و قرار است مارمولک اصل را ببرند به معترضين نمايش دهند تا آنها ببينند چه موجد بدرد بخوريست.
من نميدانم اين موجود ديدن دارد ؟ - خب معلوم است مارمولک چه جانوريست ديگر ،
منکه از اينکه قرار است آنرا جمع کنند خرسندم
يعني چه با آن چهره ي موزي – لبهاي باريک و زبان پس پسي گوشه ي ديوار ميچسبد ادا در مي آرد و تا نگاهش ميکني جيم ميزند.
گيرم سه چهار تا پشه را بخورد.
اصلا ما از پشت همين تريبون بار ديگر مشت محکمي بر دهان مارمولک زده و بيان ميداريم دوستان وز وز کننده ! بيائيد و همه جامانرا بخوريد اما اين مارمولک را بر داريد ببريد هانجا که ازش در آمده ....
به مارمولک دوستانهم توصيه ميکنم تا اين موجود باقي مانده از عصر دايناسورها را جمع و جور نکرده ايم بروند و آنرا ببينند
اما فريب آنرا نخورند .
تمام.
|
|
|
|
