19 May, 2004
ماجراي بي بي ي دل
ته مانده ي ارديبهشت
و اتحاد سبابه و شست
-----------
سر ميخورم
كنار سرخي لبهات
دلم
گيج ميشود.
سايه ي هشتها
پنجره
باز ميكني
قطره
قطره
رديف مژه هات را
.مي شمرم
دلم
هرٌي
چكه ميكند روي لبها،
هفت ماهه ميشود
دستپاچه
به دنيا سلام ميدهم
ته مانده ي ارديبهشت
شعرهام را مي تپد.
ضعف مي كني
قلبت،
راه
راه
ميرقصد
سر ميخورم
گود هفتي ي لبهات
ميان سبابه و شست
قلم مي فشارم :
الا
يا
ايهالساقي
......
83/2/29
…………………………
پسوند :
شب تاريك و
بيم موج و
گردابي چنين
حايل.
كجا دانند
حال ما ،
سبك باران ساحلها !؟
|
|