|
15 June, 2004
توضییح تکمیلی برای پست قبلی
-----------------
شاید لازم باشد برای متن زیر که به لینک دوستان متصل شد توضییح واضحی بنویسم.
اولا من سعی بر امانت داری حرفهای دوستانی داشتم که همه عزیزان دیده و ندیده ی من هستند و برای همین اسمی از شخصی نبردم . چون اگر دیگرانی در جمع بودند ،شنیدند و اگر نه بدون نام آوردم.
دوما آیا قبول داریم که من شاعر ، نویسنده یا منتقد گاهی حرفهائی می زنم که بوی بهشت میدهند و گاهی هم حرفهائی میزنم که در آن دچار احساسات شده ام ؟ همه ی حرف و نظرات و کارهای هنری هر کسی که همیشه شاهکار نیست ؟ مهم این است که نیم نگاهی داشته باشیم و از احساسات گذشته دوری کنیم.
اگر من حرفی از این جلسه زدم دو دلیل داشت . اول از زوربی کسی و اینکه این نشست جنبي جشنواره با تمام زحمات با توطئه ی سکوت روبرو شد. دوم اینکه شاید من هنوز خود را از نسل سوخته ای میدانم که قلم را توتم خود می دانند.
اما اکنون که خوابگرد ( سيد رضا شكر اللهي ) و دیگر دوستان لینک داده اند میگویم این جمله ای که در آن جلسه مطرح شد ( ناشران بی همه چیز یا فلان فلان شده يا چيزي در اين حوالي)را از چند دوست شرکت کننده نیز سئوال کردم و آنان نیز آنرا شنیده بودند. اما میتوان از آن گذشت. میتوان پنداشت آنان که نشنیده اند، یا دیر آمدند یا میان جلسه بیرون رفتند و باز بر گشتند.میتوان قبول کرد که من و دوستان اشتباه شنیده ایم بشرطی که باز دچار حرفهای احساسی نشویم و بر خوردی حرفه ای کنیم. چرا منِ هم نسل و هم درد باید برای یک منتقد و ویراستار زحمت کش شیطنت کنم ؟ مگر من چه مشکل شخصی و خصوصی با ایشان دارم؟ من تنها مخاطب جدی آثار او و دیگرانم که از قربان صدقه رفتن بی مورد میگریزم.آنچه به نظرم صحیح است را میگویم و آنچه تو با زبان حرفه ای میگوئی را روی چشمانم میگذارم . حاضرم برای نظرات تو هزار ریز و درشت بشنوم حتی اگر با آن مخالف باشم .
تعارف نمی کنم مگر ما چند منتقد حرفه ای و جوان داریم که بخواهیم برای این قشر فرهنگی شیطنت کنیم - باری اینهم از آن دسته حرفهای احساساتی است که من آنرا درک میکنم و از آن میگذرم.
از اعتراض دیگر دوستان نیز در میگذرم چون حرفهای تخصصی و حرفه ای در آن نیافتم و اگر قرار است جوابها شخصی باشد مجال دیگری غیر از وبلاگ باشد بهتر است .
فقط جمله ای کوتاه، بخوانید درد دل :
شاعران شمع بی دفاعی هستند که یک تنه به جنگ سیاهی میروند. بی سپر و بی یال و کوپالی شاید.
تنها دفاع شاعر از خود - شعر است.
عزت زیاد.
|
|
|
|