|
23 June, 2004
---------------------------------------------------------------------------
روزنامه ي همشهري و باز هم قانون كپي رايت ، بازهم ، باز هم ....
---------------------------------------------------------------------------
تقريبا سالي يكبار پيش مي آيد كه بعنوان مدير مسئول موسسه ي فر هنگي هنري اهورا با برداشتهاي غير قانوني آثار اين موسسه كه سالهاست طراحي و نقاشي شده و كليه ي حق و حقوق آن در اختيار من قرار گرفته است ،با روزنامه ي همشهري در گيرم. اين در حالي است كه تمام اثار ما در نهايت بي انصافي ، بدون اجازه ي قبلي و حتي بدون ذكر نام صاحب اثر و ناشر آن در خيلي از نشريات روزانه ، ماهانه و غيره و همچنين روي جلد كتابها ي منتشره ، جلد كاست و حتي كارهاي هنري ديگر بچاپ ميرسد و هيچگونه اهميتي از سوي دست اندركاران اين موسسات به ظاهر فرهنگي به جمله ي " هر گونه عكس ، نشر ، نمونه برداري و انتشار اين اثر غير قانوني و پيگرد قانوني در بر دارد "
داده نمي شود و هر روز شاهد برداشتي ديگر و سرقتي ديگر از اين آثار كه حاصل زحمات هنر مندان همكار ( اهورا ) است و زحمات و سر مايه هاي زيادي در گير آنست مي باشيم و حتي ثبت اين آثار در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز آنچانكه انتظار ميرود كارساز نيست و اعتراض ما راه به جائي نمي برد.
بعد از اينكه هفته ي گذشته نشريه ي اي بنام ( جدول هفتگي ) - اگر اشتباه نكنم - نقاشي گواشي كه در سال 1373 از چهره ي دكتر علي شريعتي
و به نقاشي بهزاد سهرابي توسط موسسه ي فرهنگي و هنري اهورا و به نام من به بازار آمده و چندين بار تا كنون به چاپ مكرر رسيده است را روي جلد مجله ي خود و با عنوان ( جدول دكتر علي شريعتي ) ! منتشر كرد ديروز نيز ،روزنامه ي همشهري مقاله اي نيم صفحه اي در مورد دكتر علي شريعتي ( آنهم بعد از گذشت 4 روز از سالگرد وي ) منشر كرد كه يك چهارم آن مطلب و بخشي از روي جلدآن روزنامه همان نقاشي چهره از دكتر است ( اين كار به اندازه ي كافي براي علاقمندان شناخته شده است ) و كليه امتياز و حق و حقوق آن متعلق به (( اهورا )) و شخص من مي باشد و طرح و انتخاب و اجراي آن از من است و به ثبت وزارت ارشاد نيز در آمده است.
اعتراض ديگري طبق روال اين چند سال- كه آنها بر مي دارند و من اعتراض مي كنم و جواب بدرد بخوري نمي دهند - با اي ميل براي اين حضرات فرستادم . اما مي دانم ثمري نخواهد داشت و ما تا رسيدن به آن شعور و ديد باز انساني كه حق و حقوق ديگران را بشناسيم ومعني دزدي و سرقت را بفهميم راه طولاني بايد طي كنيم. تاداشتن آن اعتبار شهروندي كه در همه جاي دنيا ديده ميشود و رسيدن به فهم اجراي ( قانون كپي رايت ) راه بسيار طولاني در پيش داريم.
گاه فكر مي كنم در مملكتي كه اصول اوليه فرديت انسانها رعايت نمي شود ، و آنقدر آماتوريم كه از ابتدائي ترين مسايل كار حرفه اي عاجزيم پرداختن به خطوط مدرن و پسامدرن و اولترا مدرن و حكايات ديگر كه دغدغه ي تمام شده ي جوامع ديگر است ، خنده دار است.
از مطبوعاتي كه اعتبار خود را تا حد روزنامه چي هاي دهه ي بيست و سي پائين مي آورند و خودشان اولين كساني هستند كه قانون مطبوعات را نقض مي كنند ،شنيدن حرفهائي مانند : مردم سالاري ، آزادي انديشه و پرداختن به مسائلي مانند : ادبيات امروز ، مدرن و چيزهاي در اين حدوحدود كه حاصل مدنيت و شهروندي امروزي است خنده دار و به اعتقاد من باور نكردني است.
باور داشتن يك جريان فكري با هم آوازي آن به خاطر همسازي با جريان زمان، ساختن نماي روشنفكر مابانه و جمع آوري مخاطب فرق ميكند.
شايد بعضي ها بدون خواندن اين وبلاگ كه حاصل گذاشتن زماني دوساله است آنرا " دفتر شعر " من بنامند. - كه اين برچسب حتي اگر درست هم باشد به باور من نه تنها چيزي از ارزش آن كم ميكند بلكه بار اهورائي آنرا مي افزايد - ... شايد بعضي اين همه پراكنده نويسي و اطلاع رساني را كه معمول در حاشيه ي ادبيات و شعر است و تاثيرات مستقيم من انسان زنده ي امروز- كه مي بينم و ميشنوم و فكر مي كنم -از زمان و زمانه ي معلوم الحالم است نبينند.
اما من باور دارم آنكه بايد ببيند مي بيند .و من براي او مي نويسم. اين صداي نسل اهل قلم ، ادب و هنر ي است كه بي پناه است. كه گاه و بي گاه از هر طرف گرفتار تهاجم آشكار و پنهان قرار مي گيرد و صدايش به گوش كسي نمي رسد.كه نمي گذارند بدون نگراني و دلهره در محيطي سالم به كار هنري خود مشغول باشد و از هر طرف انرژيهاي سازنده اش در گير موضوعات بي موردي ميشود كه برايش بوجود مي آرند و انديشه اش را از پرداختن به كار هنري خود منحرف مي كنند . شايد كسي بخواند و روزي روزگاري طوري شود !؟ شايد آن موجود شنونده روزگاري از سياره اي ديگر بيايد و درد بي درمان ما را درمان كند !
انشالله
تمام
|
|
|
|