اهـورا

 






27 June, 2004

افسانه ي پرواز كلاه شاعر
به دست باد هاي موسمي ،
گم شدن دستها به جستجوي دو پا
و پيوستن دسته ي كلاغها به جريان
----------------------


به باد سپردم
روي خورشيد بخوابد
آفتابي نشوم.
كلاهم افتاد كنار ديوارت
دستها به جستجوي پاهايم
كاجهاي بلند را به سرودن شعري
از دهنم پريد و
كلاغها
آنرا به گوش آسمان
قار زدند.
خبر به گوش همه رسيد
اما ،
تو خانه نبودي .


83/4/7


-------------------------

پسوند اهورائي :

فاش مي گويم و
از گفته ي خود
دلشادم.
بنده ي عشقم و
از هر دو جهان
آزادم!
نيست بر لوح دلم
جز الف قامت دوست.
چه كنم !؟
حرف دگر
ياد نداد استادم!


--------------------

پسوند كلمه و تركيبات تازه :

باد : ن . ك پسوند شعر قبلي
سپردن :
چيزي به زسم امانت به كسي دادن كه البت اين جور كارها در اين روزگار مانند عمليات انتحاري دوستان عاشق درس پختن قرمه سبزي در وبلاگهاي ادبي مي ماند.
روي : بالاي
خورشيد : جرمي سوزان كه از آسمان آويزان است و منشاء زايش بوده و جنسيتش خانم مي باشد و به همين جهت گويا - تمام سيارات به گرد آن در چرشند- گفت :
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد محلل شد !.
بخوابد : يعني چشمانش را بروي هم بگذارد. از آنكارهائي كه بعضي ها مي كنند تا بعض ديگر هر خوش رقصي دوست دارند بكنند - به خيال خواب طرف - آنوقت زماني بخود مي آيند كه مي فهمند اي دل غافل ! نه تنها طرف خواب نبوده بلكه همه خوش رقصي آنها را ديده است وباقي قضايا را خود حدث بزنيد !
آفتابي : از آن عينكهائي كه عده اي بچشم مي زنند و همه دنيا را آنجوري مي بينند - مولا نا گفت :
پيش رو بنهاده بود شيشه ي كبود
زان سبب دنيا كبودي مي نمود
ايضا نوعي شيشه ي دودي براي قايم شدن فراريان - دزدان و تغيير چهره و البت براي خوش تيپ شدن بعضي و پنهان شدن جماعت هنر مند ادب مدار فقط به فقط از دست عاشقان يقه چاك امضاء بگير
كلاهم : كلاه من ايضا كلاه از آن چيزهائي كه وقتي بر سر كسي مي گذارند مي بازد . و وقتي از سر كسي بر مي دارند باز هم مي بازد ! براي توضييح بيشتر ارجاع مي دهم به بخشي از " آي باكلاه " سروده ي بي ربط و پرتي از همين صاحب قلم :

چقدر اين " آي با كلاه " عين آدم بزرگهاست !
وقتي كلاه سرش مي گذارند
مي بازد.
كلاه كه از سر بر مي دارند
باز هم مي بازد
بيچاره آدم بزرگها همه اش مي بازند .
يعني با داشتن و نداشتن مي بازند !

افتادن : پرت شدن از بالا به زير
ديوارت : ديوار تو - ايضا ديوار نوعي حريم براي جدا كردن دو چيز از هم و به منظور دور نگاه داشتن دست سارقين با و بي ادب و ادبي و بي ادبي از حريم شخصي و خصوصي كه اين روزها اصلا معني نمي دهد و با باز شدن حصارها و ديدن مخاطبان، فيلم ( د وال ) را- همه دانسته اند كه بايد ديوارها و رحيم ديگران را شكست تا به جريانات مدرن امروزي پيشرو پيوست !
دست : از آن چيزها كه از شانه آويزان است و بعضي دارند و بعض ديگر ندارند اما پديده ي عجيبه اي كه امروز روز شاهد آنيم انسانهاي هزار دستي كه در همه چيز و همه جا دست دارند و بعضي از ترس دستهاي پنهان و نهان آنها جيك نمي زنند و خود نيست دستانشان را دو دستي به دستهاي هزاره ائي آنها مي سپرند و به بعض ديگر كه تبر به دست دارندو دستهاي دراز بعضي را كوتاه مي كنند هشدار مي هند كه : بچه ها مواظب باشيد و يا : توصيه هاي ايمني را جدي بگيريد!
پاها : دو پا البت بعضي از موجودات چندين پاهاي ديگر دارند مانند هزار پا كه هزار پا دارد اما چون بنده خودم با دستهاي خودم آنها را نشمردم احتياط واجب آن است كه مخاطب هزار پا داشتن حضرات را زياد جدي نگيرد.
جستجو : از آن كارهائي كه هاچ زنبور عسل كرد و عاقبت هم مادرش را نيافت .
كاج : نوعي درخت كه دراز ، زمخت ، و شيره اي باشد و معمول از آن بعنوان لانه ي كلاغ و پرندگان ديگر استفاده گردد.
بلند : صداي بعضي از آدمها كه هر چه گوشت را مي گيري باز هم از درز ديوار بيرون مي آيد و آلودگي صوتي ايجاد مي كند.
سرودن : بر وزن ربودن نوعي خوانش الهاماتي است كه بر شاعر فرو مي آيد و به صورت شعر در دفتر و ديوان و وبلاگ كه دفترچه ي شعرش است- بي ادب وبلاگ نديده - نگاشته شود البت مخاطب محترم عام ، خوانندگان اين رسانه ي مقدس كه بنده از پشت همين تريبون روي ماهشان را مي بوسم و مشت محكمي به جماعت شاعر بي كار بي سواد بي مطالعه ي مدرنيسم - اولترا مدرنيسم - پسا پسا مدرنيسم و پسا پشت مدرنيسم و ( چي چي بود ) ؟ آهان دادائيسم ( آنقدر مكتب از ياد رفته اي بود كه فراموش كرده بودم وجود هم دارد ) بله به اين جماعت بي سواد نفهم مدعي شعر كه چيزهائي مي نويسند كه پدر جدشانهم متوجه نمي شود مشت محكمي مي زنم و توضييح مي دهم كه اين مخاطب محترم توجه داشته باشد سرودن با ربودن شعر كلي كلي فرق دارد به جون پروانه اي كه از روي ديوار پريد ها
شعر :ن . ك . كلمات تركيبهاي شعر پيشين را
ذهن : انديشه - فكر - خيال
پريد : پرواز كرد مانند بعضي از دوستان كه تا آسمان را مساعد مي بينند مي گويند به تخم كبوتر هاي زير شيرواني و خود را به دل آسمان مي اندازند بي خيال اون بدبختي كه اينهمه دان و آب داده - باري ...
كلاغها : جمع كلاغ ايضا آن پرنده اي كه سيصد سال عمر كند و روي زمين و در ارتفاعات پست گذران كند - در گند و ناي آبشخورش باشد و خانلري ( بقول آل احمد خانلر خان )از زبان آن به عقاب بلند پرواز گفته :
پدر من كه پس از سيصد و اند
كان اندرز بود و دانش و پند
بارها كه گفت كه در چرخ اثير
بادها را فراوان تاثير
بادها كاز زور خاك وزند
سر و جان را نرسانند گزند...
( خدا پدرش را بيامرزد اين خانلري يا بقول آل احمد خانلر خان يا بقول هدايت قوم خويش را كه بعد از اينهمه زير آب زني براي نيما شاهكارش يااين شعر عقاب را سرود و خدمت بزرگي به ادبيات ايران امروز نمود )
البت در وصف كلاغ گفته اند موجودي قار قار كننده و سياه و بد قواره باشد و خود را تا مي تواند از ديد حضار پنهان مي كند و با آي دي هاي دري وري قار قار ميكند اما مخاطب هوشيار پرواز كند و سياه او را از روي كاج خوب مي بيند. بله آورده اند كه ملا نصرالدين كلاغي داشت وراج كه هر چه از دهانش بيرون مي آمد هنوز جمله منعقد نشده بود به گوش كسي كه نرسيده بود خواجه حافظ شيرازي بود از دست اين كلاغ كه البته نه اينكه خواجه در شيراز باشد و ما جاي ديگير كه در دنياي بي در و پيكر اينترنيتاسيون امروزي - ببينيد من چه باسوادم و چه واژه هائي بلدم ها - بله در اين دنيا اينتر نت زده كه آب بخوري خبرش از ري و روم بغداد به گوش همه ميرسد. نرسيدن اين خبر به گوش خواجه ي شيراز قولي خلاف است آنهم با آن لسان الغيبي او كه از تير غيب هم خبر دارد چه رسد به تير شب زده ي كلاغها اما بايد تاكيد كرد بر مخاطب عام كه خواجه اصولا با قار قار كلاغها ميانه اي نداشته است و محلي از اعراب براي اين قار قار ناهنجار قايل نباشد.براي همين هيچ خبري از حرف و نقل آنها ندارد و حرفهاشانرا به خال لب شاخه نبات هم نمي گيرد .
- بله ملا نصرالدين به اين كلاغ وراج فرمود : اي موجود عجيب ! اخر اين چه حكايت است كه ما هر چه مرقوم مي فرمائيم در اندك زمكاني به گوش آسمان مي رساني
كلاغ گفت : يا ملا ( يعني اي ملا ) اين از خصوصيات من است و گفته اند نيش عقرب نه از ره كين است
ملا گفت : اي كلاغ - من اين دانم و هم از اين روست كه كينه اي از تو بدل ندارم و با اينهمه آزار ي و قار هاي بي محلي كه را اندازي هر از گاهي حالت پرسم هر چند كه تو اين نفهمي و بروي خود نياوري يا از اخم من به گريه در آيي كه مثلا قهر قهر تا روز قيامت !
كلاغ گفت : الا ملا يا ( يعني اي ملاي من ) يا چيزي تو اين مايه ها - بله ملا يا من عادتم باشد كه روزي چندين تا قار بي رمق بكشم و هر چه از دهانم پرد بگويم
ملا فرمود : اينهمه گفتي كجا را گرفتي ؟ آخر چقدر بد دلي و بي همدلي؟ آخر تا چند جفا اي يار اي يار اي يار ؟ دلتو به هيچكي نسپار ... آخر چند تا آزار بر اين بنده ي مخلص ملا فرو د آري
كلاغ فكري كرد و از آنجا كه مانند بعضي از حضرات نمي خواست از جواب وا بماند ، صرف گفتن حرفي فرمود :
قار تا !

گوش : آلتي شنيداري كه عده اي گرو مي سپارندو در عوض آن چيزهاي به درد بخوري ميشنود و عده اي به هيچ عنوان آنرا بدهكار نمي كنند و مي گويند گوشم رها فكرم آزاد البت مخاطبين محترم عوام بياد داشته باشند آزادي فكر با آزادي انديشه تفاوت فراواني دارد و اين آزادي به معني رها از بند هر گونه حرف به درد بخور و كارساز و تفكر و تعقل است . راوي گفت عزيز جان چرندگان بيابان كه آزاد تر از شنيدنهاي من تو باشند .
آسمان : اسكاي
قار : صدائي كه كلاغ از خود در آرد به منظور خبر رساني و نوعي اطلاع رساني سنتي از آن استفاده گردد و از شما چه پنهان همين الساعه يك كلاغ از بالاي ديوار خبر آورد در اين قرن پسا پشت مدرن نيز اينگونه اطلاع رساني بسيار باب و كارآ باشد و هنوز عده اي از اين راه نون و آب خورند. گناهش گردن كلاغ سيصدو اندي ساله ي شيشه هاي طبقه پنجم
زدند : كوبيدن كف دست بر گوش شخص ديگر
همه : مونث هم
تو: يو
خانه : هوم
نبودي : وجود خارجي نداشتي


-----------------------

پسوند مولانائي :

مفتعلن مفتعلن مفتعلن
كشت مرا

-------------------------

پسوند بي ربط :

امروز دوستان زنگ زدند از وزارت ارشاد اسلامي كه :
اي شاعر ! اينهمه شعر ناب به خيك صفحات وبلاگ مي بندي حضرات مي آرند ، كپي مي كنند وبه چاپ مي رسانند . بابا تو ديگه چه آدمي هستي !؟
بيا به ساختمان ..... اشعارت را قبل از چاپ برايت ثبت كنيم
شاعر گفت :
الا يا ايهالساقي
ادر كاسا و نا ولها
كه اينهمه آثار چاپيبنده و ديگران، كه ثبت آنجا هم شده است را مي ربايند - مي دزدند و چاپ مي كنند
كجا دانند حال ما سبك باران ساحلها ؟
حالا اين دو كلام شعر بد بو گندو كه هر كي ميخونه عقش مي گيره و حرفهاي بيربطي هم هست و در نيم نگاهي آسان نمود اول
كي ميخواد بلندش كنه و اصلا بفهمش كه بگويم افتاد مشكلها !؟

خلاصه از من انكار اين دزدي و از آنها اصرار بر اين دزدي - اما منكه باور نمي كنم كه كسي اين كلمات به درد نخور را بلند كند و تو شعر و نگارش و نوشته هاش جا بزند
شما چطور ؟ باور مي كنيد مخاطب فهيم عام و خاص ؟

 Majid | 4:23 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter