|
16 July, 2004
ته رنگ حرفهايي
براي نگفتن ،
و رهايي دانه هاي انار
از خطوط ميان لب
------------------
به عشق مي گويم سلام
به عشق مي گويم نه !
به نه
كه به عشقت ميگويم سلام
عاشق ميشوم
مي نشينم ،
كنار دانه هاي انار
باران ،
قطره
قطره
مي بارد.
آن ،
مي
با
ر
د
.
83/4/25
....................................
پسوند اهورائي :
در مجلس مغانم ،
دوش
آن صنم چه خوش گفت :
با كافران چه كارت !
گر
بت نمي پرستي !؟
...................................
پسوند كلمه و تركيبهاي تازه :
عشق : حادثه اي كه از اتصال منفي و مثبت درون آدمي پديد آيد و انسان روشن شود .
مي گويم : استمرار گفتن براي من
سلام : درود ايضا نوعي نشان دادن چراغ سبز كه عده اي براي برقراري همان اتصال مثبت و منفي بر قرار مي كنند البت !!!!!!! از نوع بيروني آن و نه دروني كه از آن قسم آدمهاي روشن و يا " لايتر من " شوند !
نه : به معني خير و يوخ نوعي كلمه ي نفي براي رسيدن به آري مطلق
عاشق : موجودي حامل خصوصيات عشق البت شيخ بهاالدين كاكو وند انواع مختلفي براي اين پديده داند كه در آن جدول محاسبات موجود مي تواند عاشق خود ، ناخود ، و نابخود شود و بيخود از خود راه كوه و بيابان گيرد آنچانكه مخاطب محترم عام انگار كناد روشن شنونده " لايتر من " هيچ بوئي از عشق نبرده و ماضي در آتش بسوزد و به لب نيش نمايش دهد . نوع ديگر آنرا خواجه بهي عمو قلي مابين انسانهاي مدرن و متجدد فراوان شناسائي كرده و به ثبت وزارت فرهنگ و ارشاد زمان خود رسانده تا از آن برداشتي صورت نگيرد و تابع قوانين قرص و محكم كپي رايت وطني گردد كه البته همان عشق بخود و نابخود به منظور ناخوديهائي مانند خود است كه امروز روز در خانه هاي برقي فراوان يافت ميشود و اگر باد معده شان دير در آيد جماعت عاشق بخود و خود او فرياد وا مصيبتا سر ميدهند و اين در حالي است كه در همان هنگام از در و ديوار آتش مجازي مي بارد- عده اي زير آتش هلاك ميشوند و عده اي به بدترين شكل ممكن نفله ميشوند اما براي عشاق سينه چاك و گربيان گرو گير تنها باد معده ي حضرت دوست مهم است كه براي دفع آن به مرخصي برفت و ياران به فرياد در آمدند كه مگر ممكن است تحمل آفتاب سوزان بي باد معده ي آقاي جنابعالي ؟ ... و البته از شما چه پنهان شيخ اجل كنار ديوار يك جاي خوب عمومي نوشت : بخوريد و بياشاميد اما اصراف نكنيد.
مي نشينم : يعني ته ام را روي زمين مي گذارم .
كنار : بر وزن منار – خيار – چنار به معني پهلو و بغل دست باشد ليك شما آنرا معاني ديگر كنيد مختاريد.
دانه : نوعي خوراك براي طيور
انار : ميوه ي بهشتي ايضا ... هيچي !
باران : نوعي آب كه از آسمان به زير آيد و گويند مانند باري است كه با ران بر زمين آيد – بله آورده اند كه ملا نصرالدين صفات البيوصف في ذات الشريف – روزي از ازمنه ! به بلادي رسيد دروه گردي را كه تمام مردم از چهار جهت رو به فرار بودند و گريزان از ابرهاي سرد خاكستري و تنها مردي قلم بدست كه گويي در عالم هپروت بسر مي برد وسط ميدان شهر نشسته بود و تند و تند كاغذ هاي بدرد بخور گران قيمت گلاسه را با مدادش سياه مي كرد . ملا گفت : اي مرد نادان ! نبيني كه اينهمه ارباب فضايل باران كه خبر كند از ترس سر پناهي جويند مگر گوشه ي قباشان خيس گردد حال توچه كني اين ميان ؟ مرد نگاهي انداخت و چيزي نگفت و ملا فرمود : ها ! دعاي باران نويسي ؟ اي شاعر نما !!! ي بي همزبان كه خود هر چه نويسي نفهمي و از آن روست كه نگاه اندازي و هيچ نگويي !!؟
و از روي كين كاغذ از زير دست شيخ اجل بكشيد و بلند بلند براي تمام
مخاطبين عام و خاص قرائت كرد نوشته ي شاعر را كه :
هر كس گريزان سوي سقفي
- گيرم از ناكس
يا سوي چتري
- گيرم از ابليس !
باران جر جر بود و زجه ي ناودانها بود
و سقفهاي كه فرو ميريخت
افسوس
آن سقف بلند آرزوهاي نجيب ما
وان باغ خشكيده كه اشجارش
در هر كناري ناگهان مي شد صليب ما ...
افسوس ...
از شما چه پنهان كه بعد از قرائت اين شعر از شيخ اجل به زبان ملا ، مخاطبين خاص دو لا و مخاطبين عام سر افراز در حال گريز بودند – باران جر جر را ....
قطره : ذره و دانه اي آب ايضا قطره قطره يعني جمع ذرات آب و تداوم مكرر
مي بارد : يعني فعل بارين را مي نمايد.
آن : چيزي است ببين و نپرس و البت احتمالا به بيننده گان هم نبيني و راوي گفت مرنجان دو بيننده را چرا ؟ چون آن را آنگو شناسد و قدر گوهر گوهري داند وبس حافظ گويد : بنده ي طلعت آن باش كه آني دارد.
.......................
پسوند اونجوري :
حافظا !
مي خور و
رندي كن و
خوش باش – ولي ،
دام تذوير مكن
چون دگران ،
قرآن را !
..................................
پسوند بيربط :
روزهائي كه ميگذرد روزهاي سنگين و عجيبي است. نمي خواهم حرف اضافه اي بزنم اما خواهش ميكنم در اين دو ماه اخير نگاه كنيد به برگ هاي تقويم و بر گرديد نيم نگاهي اندازيد به تنها همين وبلاگهاي ادبي و ببنيد آنچه بايد بگذرد و آنچه مي گذرد با تمام جار و جنجالهاي اين و آن - تمام
|
|
|
|