|
30 July, 2004
تايپوگرافي !؟
........
كنار اينهمه نگاه
به آفتاب ،
به ماه
به ماهي
و نيمه ي بر آمده ي خورشيد
كه ماه
به خلوت ماهي
مي نويسد :
كسي كه به انتظار
شعر هاي هفت ماهه مي زايد.
باران را
نشناخته است.
83/5/9
.................................
پسوند اهورائي :
وفا كنيم
و
ملامت كشيم و
خوش باشيم.
كه در طريقت ما ،
كافريست
رنجيدن.
...................................
پسوند كلمه و تركيبهاي تازه :
تايپوگرافي : نوعي طراحي عنوان يا تيتتر در گرافيگ كه بواسطه ي حروف تايپي و مصنوع ماشيني بوجود آيد و نوعي اصلاح فرم درتظاهرات بصري اين حروف باشد بنابر اين راوي فرمود آنچه ديگران امروز روز گروه هشت و نه و هزارم راه اندازند و به غلط جنبش تايپو گويند هند لترينگ يا نهايت نوعي كاليگرافي باشد و اما شيخ اجل كه همپاي اين جنبش مي جنيد فرمود : استفاده ي بهينه ي اين تكنيك در كلمات شعري بلامانع است – والسلام
كنار : بر وزن منار به معني سايد خارجكي باشد. اما شيخ ابوالمقاصي شيرازي به مرادي فرمود آن بوس و كنار كه حافظ شيراز فرمود معناي ديگري هم دهد كه نه من دانم و نه پدر جدت .
اينهمه : بسيار همه – خيلي زياد همه
نگاه : از آن دسته ناشران فلان باشد كه كتابهاي شعري چاپ كند و خودم به شخصه شاهد آن بودم ايشان و مدير مسئول آقاي .... چقدر از اين آدمهاي بيكار كه نام خود شاعر گذارند و از آن چيزهائي گويند كه خود نيز معني آنرا نفهمند به اين بازار بي در و پيكر ادبي معرفي كرد اما – پدر آمرزيده يك دانه كتاب مرا ( با لهجه ي افغاني بخوانيد ) به زير و روي چاپ حواله نداد البت منكه از اين نوع با زيها سطحم بسيار بالاتر است و اگر باور نداريد همين الان خودم را مي زنم تا ببيني دوستانم چقدر از اين بابت ناراحت مي شوند و در مرتبتم چيزها مي نويسند و حال تا اطلاع ثانوي در همين وبلاگ يه چيز هائي مي نويسم كه حال كنيد بعد هم كار دارم شام منزل عمه ام دعوتم با اجازه باز هم تا اطلاع ثانوي نمي نويسم تا حال تمام اديبان و جامعه ي ادبيات جا بيايد ببينم بدون شخص شخيص من اين چرخ ادبي ممالك نا محصوره ي وبلاگستان چگونه مي چرخد – و شماهم فعلا ..... هيچي آقا شوخي بود J
آفتاب : نوعي نور كه از خورشيد پرتاب مي شود – ايضا نام خيابان آن طرف سئول كه تيم سر زمينش با تيم ملي بلند بلاي جمهوري اسلامي ايران بازي يه قول دو قول كرد در زمين و شخص بنده بسيار مسرور گشتم كه اينان حال اين عمانيهاي ملخ خور ِ بي ادب را جا آوردند تا آنها با شند از اين گلها نزنند به اين كشور باستاني داريوش اول و آخر و بدانند با تمدني 2500 ساله به بالا بايد چطور پا به توب در زمين خود وسطي بازي كرد و حال كل جماعت بيننده را بهم زد و در عوض پرچم آفتاب تابان را بالا آورد و سط زمين و از طريق گيرنده هاي وطني ...
ماه : بر وزن آه تنها قمر مذكر زمين كه فقط جلويش دور زمين مي چرخد و عقبش را از ما پنهان مي كند و آورده اند كه به همين خاطر قدما او را بسيار با ادب ناميده باشند.
ماهي : از آن موجودات ريز بند انگشتي كه توي تنگ بلور رقص كمر مي كند و حضرات را به حيرت و ا مي دارد و آن مي شود كه اخوان فرمود : صداي حيرت بيدار من – من مست بودم مست ....
نيمه : بر وزن بيمه نصفه ي هر چيزي باشد و ه تانيث آنرا به بر آمدن مربوط مي كند اما شواهد و قراين چيز ديگري گويند و درست و غلطش پاي رواي كه فرمود هر بالا آمدگي مربوط به ماه نيست – دست خارجي هم در كار نبوده باور كنيد و خواندن شعر و داستاني از هر آدمي گناه كبيره اي نيست كه آدم به گناه حو از بهشت شما بيرون آيد ! تازه ، هر بازي دو نيمه است بگذار اين نيمه تمام شود نيمه ي ديگر در زمين شما توپ مي چرخد اين كه ديگر دعوا ندارد عزيز جان !
بر آمده : بر وزن ور آمده يعني پوسته شده ، كنده شده و بالا آمده است . ايضا از همان نوع تظاهرات بصري كه نه ماه بعد صدايش در مي آيد و نوع خاكي آن در سرعت گيرهاي خيابانهاي امروز تهران بسيار مشهود مي باشد.
خورشيد : منشاء انتشار آفتاب كه شرح آن آمد.
خلوت : محيطي دنج آرام و سرشار از سكوت كه انسانها را به ضمير نا خود آگاه نزديك كناد و هر كسي خود خود را بيرون آرد يكي مثل ما جماعت بيكار به قلم و ديگري به نوك قلم و ني و فلوت و هر چه ور رود... بله آورده اند ملانصرالدين منورالفكران الرحمن روزي روزگاري همدمي يافت كه دستي در چرخش به شهادت دو ستان و آشنايان داشت و ملا – خدايش بيامرزد – كه چرخش دست بر روي قلم و گاه ساز را به هر شكل و سياق مي پسنديد و دوست مي داشت بانو را به خلوت آب و آينه دعوت نمود. القصه ملا به بانو گوشه ي رود و كنار و لب جو را نشان داد و فرمود : اي بانو ي من . اين خلوت خدا ، اين رود آب و اين آفتاب به درد چه مي خورد ؟ تو گوي تا من باتو همان كنيم و بانو كه از قضاي روزگار دستي در چرخش رخت در تشت داشت و راوي غلط به عرض ملا رسانيده بود با صدائي مابين اسپانيايي – انگليسي و فرانسوي و به حالت ته گلوئي اعراب بانگ بر آورد : رخت شويي !
مي نويسد : يعني نويسندگي مي كند او به حالت تكرر و استمرار
كسي : بر وزن خسي يعني يك كس يا يك نفر
انتظار : يعني چشم به راه بودن ايضا از آن چيزهائي كه بعضي از بعض ديگر ندارند و طرف را آنقدر صبور مي دانند كه هر بيربطي از دهانشان پريد منتظر پاسخي از شيخ اجل شاعر شيرين سخن مربا نمي باشند غافل از اينكه اين بابا قيافش صبور مي زنه و جميع انجم جمالان به تذكرات سخن ايدون بنوشتندي كه : " لا يتحركو بالقرمزات في عين الاثوراآرام " : يعني اي قوم به شيراز شهيد نرفته به حركت در مياوريد پارچه اي قرمز براي اين ثور ( ببخشيد گاو ) آرام ، خاموش و مهربان كه اگر جز اين بود خربزه است و لرزه و بي انتظاري
شعرها : اشعار – جمع شعر ايضا شعر نوعي نگارش پس و پيش كلامات سالم به منظور ساخت مولودي ناسالم باشد كه آدمهاي بيكار به اينكار مشغولند و آدمهاي بيكار تر نخوانده ملا در رد اين آدمهاي بيكار – بيكارتر مي شوند و از مطالعات و كارهاي علمي تخيلي خود وا مي مانند تا اين آدمهاي بيكار را از بيكاري خود مطلع سازند تا صفحات كاغذي و خصوصا برقي كه ملك پدرشان است را بيش از پيش آلوده نكنند و آلودگي بصري را افزايش ندهند .
هفت ماهه : مولودي عجول و بي تاب كه وقتش نشده بيرون مي آيد
مي زايد : اتفاقي كه هم اكنون خواننده بعد از خواندن اين اراجيف به آن دچار مي شود بلكه بتواند چهار كلمه حرف حساب از اين نوشته ها بيرون كشد و عجيب است كه كليه ي حضار محترم و مخاطبين عزيز عام كه اين دري و ري ها را خوانند از طريق پست و تلگراف و تلفن به نگارنده گوشه زنند كه مقصودت من يا ما بود ؟ و هر چه قسم آيه از طرف من به ايشان اهدا گردد فايده اي نداشته باشد و بنابر اين بنده از همين جاي مقدس به تمام ملت محترم عام و خاص اعلام مي داريم دنبال مفهوم در اين نوشته ها نباشيد كه مفهومي درش نيست و شيخ اجل خودش هم اين ها را خواند و نوشت : گشتم نبود – نگرد نيست
باران : نوعي فرود از آسمان كه گاهي با ملاج و سر باشد و گاه با ته البت شيخ ابو عنصر بي معني شيرازي بهي الدين گويد احتمال قريب به يقين اين فرود و نزول به ته باشد چرا كه از كلمه ي منحرفه ي ران استفاده گرديده باشد گناهش گردن آنكه گفت
نشناخته است : يعني به جا نياورده است. حضور ذهن نداشته است. تو. باغ نبوده است .
.............................
پسوند بي ربط :
راستي تعرف شما از وبلاگ چيست ؟ از ادبيات چطور ؟ تعرف شما از وبلاگهاي ادبي چيست ؟ شعر اينترنتي چه روايتي است ؟ گناه نويسنده ي شعر چيست كه بعضي ها اهليت شعر ندارند ؟ كه بعضي ها با تمام ادعاهاشان در زمينه مدرن و پسا مدرن و پساپسا هاي ديگر از روح كلام شاعرانه و بعد سوم حروف بي خبرند ؟
خواهش مي كنم ايمل و پي ام هاي بي سر و ته براي من نفرستيد – از اينهمه تعارف و تئوريهاي من در آوردي يكي ارائه دهيد صد تا طلب كنيد. تمام
|
|
|
|