|
21 August, 2004
حكايت جگركي ميدان را ه آهن
حالي به حالي شدن چشم هاي گربه
و - هم زباني درهاي ديزي
..................
از سكه سر مي خوري
كنار مسدود شدن پنجره ها
لب هايت ،
بلندي لبه ها را
تا انتهاي كش دار خطوط
گيج مي شود.
من ،
براي ديوانگي ثانيه ها
كلاه را كج مي خواهم
لب لب مي كنم
تره ها ي خرد نشده را
به نشاني ميدان راه آهن
عينك آفتابي مي زن ام
و حرف هاي آنجوري نيمه شب را
روي زمين
پهن مي كنم .
از سكه كه افتادي
سر مي خوري
كنار حرف هاي نا تمام
بيدار كه مي شوي
نشان من و
پياله ي لب هات
به جستجوي خواب شنبه ،
آشنائي يك شنبه ....
83/5/31
............................
پسوند اهورائي :
اين كه مي گويند :
" آن خوشتر زحسن "
يار ما
اين دارد و
آن ، نيز هم !
داستان در پرده مي گويم
- ولي
گفته خواهد شد
به دستان ، نيز هم
محتسب داند كه حافظ ِمي خورد
وآصف ِ ملك ِ سليمان
نيز هم ...
............................
پسوند كلمه و تركيبات تازه :
سكه : نوعي پول فلزي مانند دوريالي يا به قول مخاطب عام دوزاري ( لازم به تذكر است در گذشته هاي نه چندان دور به واسطه ي نقش مهم سكه ي دوزاري در بر قرار ارتباطات و علوم فرا رسانه اي ! از ارج و مقام بالايي بر خوردار بود ليك شيخ ابو تراب نراقي شيرازي اردبيلي آورده است امروزه روز اين نوع سكه از بها افتاده است و به جاي آن بيست و پنج توماني و الخ جايگزين شده باشد البت مخاطب محترم عام عنايت فرمايد اين اصطلاح دوزاري بودن همچنان از تونل زمان اعصار عبوريده ! و به امروز روز رسيده باشد چنانچه براي به درد نخور يا بنجل بودن كالا يا چيزي آن را دوزاري گويند كه ازآن قسم است : نقد دوزاري – فيلم و شعر و داستان و حتي روابط روزاري و برخورد و خلاصه دنياي دوزاري ....
سر مي خوري : ليز مي خوري – ايضا نوعي افتادن به نرمي و نازو ادا معني دهد – البت ملا عمر از سكه افتادن را تعاريف بي شماري دانسته كه شيخ اجل شاعر شيرين سخن اجازه ي تفكر به مخاطبين عام و خاص داده و از توضييحات ديگر در اين باب خود داري كرده و برداشت مفهوم از سكه افتادن را بر عهده ي شعور خواننده گذاشته است – با عرض شرمندگي البته
كنار : بر زون منار يعني هم جواري و هم هم هم .... آهان هم سايه بودن
مسدود شدن : يعني بستن – البت خانم سانتيمتر مربع انواع آنرا ابداء نموده از جمله قفل كردن – به هم زدن – از صفحه برداشتن كه اين نوع آخري بسيار خفن بوده باشد و خودم با چشم خودم شاهد بودم انسانهائي كه از صفحه ي حضرات برداشته شده اند و به همين واسطه از صفحه ي هنر و ادب و شعر كه نه البته بل از صفحه ي روزگار محو شدند !
پنجره ها : ويندوز
لب هايت : جمع لب تو را – لبالبت – لب و لوچه ات
بلندي : درازي – طويل بودن البت از بعد ارتفاع
لبه ها : جمع لبه ايضا لبه قسمتهاي تهتاني هر سطح و خط ارگانيك يا مسطح را گويند كه معمول ظريف باشد منتهي بيدل اردبيلي انواع ذخيم و پهن و فرمال و اينفرمال آن را نيز رويت نموده و در كتاب شرح البيربط من بعد المَك در اين باب بسيار دارد.
تا انتها : يعني تا ته – تا آخر – تا اِندش
كش دار داراي كش – ايضا كش : چيزي كه كش مي آيد و انواع آن در صنعت البسه و خصوص نوعي لباس و طني به نام تنبان مشهود است البت مخاطب عام نبايد اين پديده را با نوع بي حالت او به نام بند تنبان اشتباه بگيرد كه اين براي وبلاگستان بسيار ضرر دارد خصوصا از نوع شل شده ي آن
خطوط : خط ها
گيج مي شود : يعني حالي به حالي مي شود . يك حالتي بهش دست مي دهد كه خودش هم نمي داند چرا همچي ميشود او و بايد يك روز كامل در باب اين حالت مشكوكه تجسس كند و تازه بگويد ِا يا اگر كمي تعجب برانگيزاننده تر باشد بگويد : وااااآآآآآآآ !؟ يا : ِاوا اآآآ !
من : آي
ديوانگي : از آن قبيل كارهايي كه عالمي دارد
ثانيه : تيك
كلاه كج : كج كلاه خان سابق
مي خواهم : طلبه ام من – خواهانم - خريدارم
لب لب : نوعي زدن لب و يا گزيدن آن روي هم براي نگفتن حرف هاي انبوه ايضا لب زائده اي كه دور دندان و دهن را پوشانيده است.
تره : نوعي گياه و از انواع سبزيجات دراز كه بعضي برا ي بعض ديگر خرد مي كنند و بعضي نيز مانند شيخ اجل آنرا براي هيچ احدي خرد نمي كند
نشاني : آدرس نوع اينترنتي آن : دبليودبليودبليو نقطه
ميدان راه آهن : محله اي در تهران كه راه آهن كهنه و جگركي هاي چرك دارد البت بنده بابام جان دروغ چرا من كه با چشم هاي خودم نديدم فقط از بعضي ها اين را شنيدم ...
عينك آفتابي : نوعي عينك براي محافظت چشم از آفتاب
مي زن ام : يعني مي گذارم اصطلاح عجيبي كه براي گذاشتن عينيك به چشم بكار مي رود البت مخاطب محترم عام به تقطيع اين كلمه بسيار دقت كناد انشالله ...
حرف هاي آنجوري : حرف هايي كه نمي شود گفت نوعي راز مگو ايضا اضافه ي نيمه شب زمان زدن حرف هاي آنجوري را نشان دهد.
روي زمين پهن كردن : ولو كردن چيزي به منظور خشك شدن – آفتاب خوردن – نمايش يا بساط راه انداختن آن چيز
حرف هاي نا تمام : حرف هاي نصفه نيمه از آن دست چيزها كه آدم از گفتنش پشيمان مي شود.
بيدار شدن : از خواب گران بر آمدن – به خود آمدن
نشان من : آدرس من – معني به جستجوي من نيز دهاد
پياله ي لب : گودي لب پائين آمده – ابو مقاصي بهاالدين شيرازي آن را به معني آويزان بودن لب و لوچه به دليل يافت مي نشدن كسي يا چيزي نيز آورده باشد .
به جستجو : در تعقب – بدنبال – گشتم نبود نگرد نيست ...
خواب : اسليپ
شنبه : ساتر دي
آشنائي : شناسانيده شدن – دست كسي رو شدن
يك شنبه : يعني يك شنبه اي ....
…………..
پسوند بي ربط :
نيست اميد صلاحي ز فساد حافظ ...
|
|
|
|