|
06 September, 2004
سخن راني آقاي دوشنبه
براي هفت سالگي مداد هاي هاچ – ب
....................................
حضار محترم ..... !
( سرفه )
حضا...
ار...
ه
( سرفه )
دست خودم نيست .
دست هيچ كسي هم در كار نيست
به جستجويش بودم
نزديك تر شدم
شاخه هاي زيتون كه مي رقصيدند
تمام نخل هاي عالم
ميوه هاشان را
به جيب هايم پنهان كردند
- و من
غير از احوال پرسي گنجشك هاي هفت ساله
راه ديگري را نمي شناسم
باور كنيد ،
حضار محترم !
باور كنيد دست خودم نيست
كار فرشته هاي خواب آلود ِ دوشنبه هم كه نباشد ،
براي بي زباني اين همه رنگ
دست هيچ كسي هم در كار نيست.
83/6/12
................................
پسوند اهورائي :
جلوه بر من مفروش
- اي ملك الحاج
كه تو ،
خانه مي بيني و
من
خانه خدا مي بينم
سوز دل
اشك روان
آه سحر
ناله ي شب ،
اين همه از نظر لطف شما مي بينم.
هر دم از روي تو
نقشي زندم راه خيال
با كه گويم
كه در اين پرده
چه ها مي بينم ؟
كس نديده است
ز مشك ختن و نافه ي چين
آن چه من
هر سحر از باد صبا مي بينم.
دوستان !
عيب نظر بازي حافظ مكنيد
كه من او را
ز محبان شما
مي بينم .
|
|
|
|