21 September, 2004
اجازه آقا – ما بگيم !؟
...............
به خط كش هاي چوبي سلام مرا
و مرا به تمام مداد هاي دو رنگ
بتراشيد ،
خط خطي كنيد .
دو خطه
سه خطه
بي خط و خالي حتي
بي صداي بر پا هاي چروكيده
كفش هاي اول مهر كه آخر
سكه هاشان از بها مي افتد
صداي قلك كودكي هايم را
به خنده هاي تو مي پوشانم
به بر جاهاي درد آلود
نيمكت را دو نيم مي كنم
نيمي براي تو
نيم ديگر براي چه كسي هاي آدم بزرگ ها ،
براي بي چرا چرا هاي بي كسي
بي كس از تر از تمام آن همه كلاه
كه بر سر تمام « آ » هاي دنيا
سنگيني مي كند
بر حاضربودن هميشگي من
و غيبت تو
كه زنگ آخر هم خواهد خورد
و خودت بهترمي داني كه ديگر
تك - ماده اي هستي
كه به دوره ي نقطه هاي آخرِ عشق هم
نخواهي رسيد.
83/6/31
|
|