|
18 December, 2004
Better than a dove
......................................................
از انسان
درخت،
تر از آفتاب
كه بي هواي تو حتي
هوايت را مي كنم.
تر از برف
از باران
كه دانه ها به زمين نريخته
سبز مي شوم.
تر از كبوتر،
و بوي خود فروشي كتابها
روزگارش را
تر از خراب
از بد هم حتي تر
و بيشتر از همه
از ياران موافق
كه استعداد شاعريشان
دلالت ذاتي الفاظ را سوراخ مي كند
مي ايستد،
حواس مخاطب را پرت مي كند
آنگاه:
از انسان،
درخت،
تر از آفتاب
و حتي از كبوتر هم.
از كبوتر هم حتي
تر ...
83/9/28
...................................
پسوند اهورايي:
نخست موعظه ي پير مي فروش
اين است :
كه از مخاطب ناجنس
احتراز كنيد !
.....................................
پسوند بي ربط:
معركه تمامي ندارد گويا !
تا كي بايد نظرات آبكي حضرات را بشنويم ! حرف هاي تكراري بي حاصلي نظير:
" چرا ديگر شاعر بزرگ نداريم " يا " چرا شاعران امروز چنين و چنانند" يا " تا وقتي شاملو هست چه نياز به شاعران ديگر ! " يا " براي ادبيات چه كرده ايد " و ...
اي كاش اساتيد تعريف خوبي از "شاعر بزرگ "ي كه دائم از نبود آن قلم زني مي كنند ارائه دهند. بعد دست يكي از آنها را در دستهاشان بگذاريم ببينيم چه گلي مي خواهند بر سرشان بزنند كه در اين روزگار پراكندگي علوم ، در روزگار انفجار اطلاعات و هزاره ي سوم يا هر چه تو مي گويي در پي يافتن ِ ابر مرد و سوپر من و هركولي هستند كه بيايد يك تنه همه را انگشت به دهان بگذارد !
كاش اين ذره بين اندك نما را از جلوي چشمهاشان بر دارند شايد متوجه شوند اين جوانه هاي ريزي كه مي بينند و دائم به آنها شلاق مي زنند بخشي از پيكره ي بزرگ و تنومند درختي است كه حجم ِ آنرا حتي در خواب هايشان هم نمي توانند باور كنند !
كاش ....
|
|
|
|