12 January, 2005
زمستان، پائيز، بهار، تابستان
.......................................
سر ِ راه
برفِ زمستان بود
آينه ها كبود شده بودند و من
دنبال ِ تو مي گشتم.
سر ِ راه
دانه هاي باران بود
شيشه ها آبله رو شده بودند و من
به راه تو افتادم.
سر ِ راه
وسوسه ي بهار بود
خشت سياه هم سبز شده بود و من
به راه تو مست بودم.
سر ِ راه
آبتني تابستان بود
بلوغ گيلاس ها گيج مي كرد و من
از راه ِ تو پرت شدم.
سرِ راه
چشمهايم را به فصل ها بستم
صداي ِ تو مي آمد
و من
خودم را گم كردم.
83/10/23
................................
پسوند اهورائي:
دهان دوست
- كه در مان درد ِ حافظ داشت
فغان،
كه وقت مروت
چه تنگ حوصله بود.
...............................
پسوند بي ربط :
هر بلائي از آسمان آيد ...
به زمين نارسيده مي پرسدخانه ي انوري كجا باشد !!؟
|
|