اهـورا

 






15 January, 2005

« پردنيزولون » و اواخر ِ ماه جاري
............................................

صداي باد كه مي آمد
حدود ِ دلتنگي آسمان بود
به زبان دستخورده ي اعداد
هزار نقطه،
و به زمان خودم
نيم ساعت بيداري شب بود
هوا به نفس هايت محتاج شده بود
و خوش خبر ها هم – حتي
به ساعت بيداري من
چرخ مي خوردند.
صداي باد مي آمد
دقيقا از دقايق ِ آنجوري
طوري كه نه مي شود صدا كني كه اين همه
به اضطراب نگاه ِ تو
و دعوت تماشا
كه از كدام جهت عقربه ها خواهند ايستاد !؟

من
تو را ديده بودم آن روزها كه نمي ديدم
آن روزها كه من
نبودم – حتي نيز باز تو را ديده بودم
تو از آسمان ِ نمي دانم كدام شماره
با من حرف مي زدي انگار
ومن
نمي دانم به كدام دست خوش
به راه تو نشسته ،
و اكنون
صداي باد كه مي آمد
به انتظارت ايستاده بودم.

غروب كه مي شود
دل ِ من بر عكس آدم هاي روزمره
- كه انگشت هايشان را از التهاب به سوراخ هاي دماغشان فرو مي كنند
و آشغال هاي لاي دندان هايشان را
براي پرت كردن بيداري
به بازي مي گيرند -
شاد مي شود.
خيال مي كنم همين امروز فردا كه مي رسد
يكي در ِاين خانه را خواهد زد
و به خاطر تمام بيداري هايي كه در خواب تو را ديده ام
ساعت ها را مي خواباند
و صدا كه از ندا وا ماند – آنوقت
به ريش بزي صاحب صدا ها ور مي رويم
و دوستان ِ عزيزي كه چشمهايشان گم شده است را
بيدار مي كنيم
چهار لنگه چشم به زير ابروهاشان مي كوبيم
چهل و چهار كلمه حرف هاي بي حساب
كنار كتاب ها يشان مي گذاريم و
راه زير زمين هاي نمناك بعد از ظهر را مي گيريم و يك راست
تا بخواهند چشم ديدن من را پيدا كنند
كج مي شويم.
وبخاطر همين آرزوهاي دم دستي است كه من
باور كرده ام كه تو خواهي آمد.
و صداي باد كه مي آيد
خواب هاي عاشقانه ام را به هوا فوت مي كنم.


تولدت داستان هاي هزار و يك شب را بيكار مي كند
آبرو از آمدنت مي ريزد
و دستمايه ي بكارت هم حتي
به كار هيچ دوشيزه اي نمي خورد .
آينه هاي كبود كه به آسمان افتاد
آنها كه نشاني ستارگان را مي نوشتند
به جستجويت آمدند و من
تنها تر از آن روزهاتان
هفتمين در را پيدا كرده بودم
و حدود خوابيدن ثانيه ها بود – انگار
كه شما آمده بوديد.
و آسمان كه مادر بزرگ ها مي گفتند از عشق ريسه مي رود
از ديدن شما كمر راست كرده بود و ستاره ها ي دورا دور
به خاك مي ريختند.
و يكي كه نمي دانم كدام بود
از كنار بي حوصله گي كه مرا ديد زير گوشم خواند :
" او خواهد آمد "
و من ،
به صداي باد گوش سپردم.


براي ديدن تو بود شايد
از اول كه آمدم
نگاهم به تمام بيداري ِ سلول ها ي زنده
زنداني بود
آينه هاي تو در تو كه يكي آنها را به دام ما انداخت
و دست مان را در دستهايش گذاشته بود هم
چيز ديگري نمي دانست كه به رويمان آورد
صداي باد مي آمد
آسمان بود
و
من
و
اينهمه چشم كه به راه تو انداختم.


صداي باد مي آيد
اما
چشم هايم به روي شما بسته است.
آدمها كاسه هاشان را برداشته اند و نمي دانند
ماهي ها و قرص هاي نان
به كار كدامشان مي آيد
ومن
صداي مورچه ها را در دواير بي فرم
كه انتهاي بر خورد خطوط ِ آب شكل گرفته است
با چشم هايي كه نمي بينند تجسم خواهم كرد
و گلويم را كه از شكستن دقايق داغ دارد
به خوشبختي ِ گلهاي آفتاب گردان پيوند مي زنم.
بازار مورچه ها بيداد كرده است
و كرم هاي شب تاب
به آسمان هفتم نرسيده
با بالش هاي پر قو به پائين سر مي خورند
و كرم ها كه مي ريزند خيال برم مي دارد
صداي باد
نام جاده هاي سر بالا است
كه از آواز يك ريز «عين»
در ابتداي شما مست است.
صدايم را صاف مي كنم
چيزي به اندازه ي يك بند ِ انگور مستي كه آنطوري مي كند
بالاتر از اصوات تمام ِ عالم
گلويم را مي رقصاند
با دستهاي گشاده چرخ مي خورم
گلويم به صداي باد مي گردد
مست مي شوم
چيزي مابين ِ لهجه ي قمري و ناز نيلوفر- كه يكي مي گفت
از خنده هاي بابونه هم كارساز تر است،
روي شاخه هاي صدايم مي نشيند
و نام شما را كه مي گويم
اندازه گيري اصوات، واحد مي شود
سر گرداني ِ ثانيه ها را مي شكنيد
نگاهي مي چرخانيد
پيدايم مي كنيد
و خودتان بهتر مي دانيد كه چشم ها
در ندانم كاري كدام افق به خواب رفته است.
و هنوز، آروزي گشودن پنجره
از دل پر نكشيده ،
به نام اثيري صدايم مي زنيد
حالم خوش كه مي شود در زواياي باد نشسته ام.
نگاه مي كنم،
دور مي شويد
ليوان ِ آب سرود مي خواند
و قرص ها در دواير نوراني محو شده اند.


83/10/24

............................

پسوند اهورائي:

تيري كه زدي بر دلم از غمزه
خطا رفت ،
تا باز چه انديشه كن
د
راي صوابت !؟

...................................

پسوند بي ربط:

چوگان باز ، گوي را آرام كه مي زند - نگاه تماشاگران دنبالش مي كنند
چوگان باز زيبا كه مي زند ، دهان تماشاگران باز مي شود
چوگان باز براي شور تماشاچي كه مي زند، چالاك مي تازد
چوگان باز براي دلش كه مي زند
تماشاچيان مسير گوي را كم مي كنند
و از گرد و خاك بلند شده دادشان به هوا مي رود ...

 Majid | 10:13 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter