اهـورا

 






17 January, 2005

قصه ي بچه هاي خوبي كه براي درس خواندن خود را به آتش زدند
......................................................................................

يكي نبود ، سيزده تا بود.
در زمانهاي دور و در مكانهاي غير قابل تصور خبر سوختن 13 دانش آموز يا به قول آقاي وزير آنروزها غنچه هاي زندگي در روستايي خيالي به نام سفيلان، لردگان را در كلاسهاي درس قرون پيش كه هيچ امكانات امروزه و استاندارد !!! هاي اين ايام رانداشت ، كلاغ به گوش باد رسانيدو باد اين خبر را در روياهاي راوي پخش كرد.
روزها بين اهالي آن ديار هياهويي به راه افتاد و بعد از اينكه اهالي اين غنچه هاي زندگي را خشك كردند و به ديوار افتخارات خود چسباندند به فكر افتادند كه حال براي ترميم احساسات انسان دوستانه و روغن كاري وجدان خود آقا معلم اين مدرسه را با 90درصد سوختگي در حالي به آلمان ( شهر فرنگ آنروزگاران ) منتقل كنند كه بنا به گفته ي طبيبان داخلي اين انتقال هيچ تاثيري در بهبود او نداشته و تنها رنج سفر را بر آلام آقا معلم اضافه مي نمود.اما راويان اخبار نوشته اند كه در آن روزها كه سفر شهر فرنگ خصوصا براي آقا معلم ها آرزويي دست نيافتني بود اهالي آن شهر و ديار كه بازي جوانمردانه را - خيلي بيشتر از اينكه در بازي فوتبال امروزي انجام گيرد - نيك آموخته بودند اين كار را كردند تا درس خوبي به بازماندگان خود كه سالها بعد به اين دنيا مي آمدند ( يعني ماها ) بدهند و رسم جوانمردي و مروت را بعد از خود به يادگار گذارند .
القصه ، آورده ند كه از مقامات ريز درشت و سر شناسان آن روزها هم كسي نبود كه به هر زباني تسليتي نگفته باشد بازماندگان اين سوختگان راه دانش آموزي را...
حتي آنقدر مردم آن ناحيه دردشان گرفت كه آقاي وزير دانش آموزي آن روزها با اين كه در روزهايي كه اين اتفاق افتاد در بلاد انگليس ( شهر فرنگ ديگر آن روزها ) تشريف داشتند مجبور شدند با صد ناله و احتمالا به دليل اينكه خود را به مردم منطقه نشان دهند تشريف فرما شوند و كسي چه مي داند بلكه هنوز هم آقاي وزير دانش آموزي در راه باشد !؟
بله ! اهالي آن منطقه ي ناموجود ِ خيالي كه تا آن زمان هيچكس ، حتي آن كاشفِ بزرگ هم آنرا پيدا نكرده بود و اكنون از جان فشاني اين كودكان آن نواحي را از عالم رويا به زمين پرت شده مي ديدند، نيز هر يك به خود آمدند تا از اين داستان طرفي بربندند و القصه رئيس شوراي سفيلان ( همان روستاي ناموجود ِ رويايي ) از نداشتن امكانات زندگي در اين روستا به جارچي هاي دوره گردي كه براي ديدن آن منطقه گذرشان به آنجاها افتاده بود گله كرد و گفت كه بارها و بارها به مسئولان بلديه ي مربوطه مراجعه كرده اند و آنها نيز هيچ پيگيري نكرده اند تا اينكه اين كودكان تصميم مي گيرند اين درس عبرت آموز را به آنها و آيندگان بدهند و گفته است ديگر اظهار تاسف افاقه اي ندارد.
بخشدرا خانميرزاد نيز با ديدن جارچي ها تازه يادش افتاده كه شش مدرسه ي اين منطقه مخروبه است و خطر آفرين خواهد بود ! و ليستي بلند بالا از امكانات نداشته ي مردم اين ناحيه مانند نداشتن جاده ، كمبود كود و بذر و غيره رديف كرد و اظهار اميدواري كرد كه مشكلات و كمبودهاي مردم اين روستا ي خيالي هر چه زودتربه بركت داشتن اين دانش آموزان نمونه بر طرف گردد .
از طرفي راويان اخ بار خبر آوردند كه دلسوزان آن ديار كميته پيشگيري و بررسي حوادث و معضلات جامعه ي دانش آموزي ( يكي گفت كاش كارشان هم مثل اين اسم بلند بالا باشد !) تشكيل دادند تا رئيس باشگاه حقوق دانش آموزي ! آن بلاد با حفظ سمت رسمي اعلام كند انشالله تا پايان سالي فرضي تمام استان ها ي آن مملكت محصوره ي متمدنه از موهبت داشتن اين كميته برخوردار شوند و گوي توفيق و سعادت از ديگر بلاد اجنبي بر گيرند در كارداني و هجره هاي جان قراني آن زمان (بيمه هاي اين روزگار مثلا بيمه دانا ) براي خانواده هاي اين كودكان جمعا 13 ميليون غرامت پرداخت خواهد كرد تا نام خود را به عنوان حامي انسانهاي سوخته در دفتر تاريخ ثبت كنند ( البته بچه هاي خوبي كه اين قصه را مي خوانند يادان باشد نفري يك ميليون تومان در آن روزگاران خيلي پول بود و خيال نكنند اگر در مدرسه خدايي نكرده برايشان اتفاقي بيفتد مامان باباهايشان همش نفري يك ميليون مي گيرند – نخير! بد آموزي نشود، اين رقم مال آن روزها است ، نترسيد و به مدرسه ها برويد )
اين بود داستان كودكان معصومي كه پر كشيدند تا نام شهر و ديار و اهالي آن آبادي خيالي و ناموجود بر سر زبانها بيايد و امكانات بيشتري به اهالي آن روستاي فرضي برسد و از آن به بعد به صدقه سر آنها هر كس به نوائي رسيد و در باغ سبز ها باز شد تا صدا از نداي كسي در نيايد .
باشد كه قصه هايي از اين قبيل عبرتي شود براي كودكان ديگري كه مانند اين گلهاي خندان از جان خود نيز بگذرند تا رفاه و توجه به منطقه ي زندگي آنها سرازير شود و آنها با اين روش آينده سازان فردا باشند - و اين پولهايي كه از فروش منابع و ذخاير اين مملكت ماه به ماه به عنوان قدرالسهمي از صاحب منابع ! به حساب آنها ريخته مي شود آنها را تنبل بار نياورد-.
اميدورام نوباوگان عزيز از اين قصه ي كوتاه خيالي درس گذشت و دانش آموز نمونه بودن را فرا گرفته و در زندگي حقيقي خود به

كار برند.

پايان



 Majid | 4:22 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter