|
28 May, 2005
حكايت خرداد 84 و آن حاجي با گربه اي كه ديگر نداشت ...................................................
بعد جوان تر ها به آستين خود نگاهي كج و پيرها ادامه ي حرف هاي سي ساله به هزار و يك دليل كه داشتند بازي ديگر كردند.
مردم تمام آرزو هاي دست هزارم را به ياد خرداد هاي گذشته داد مي زدند و باد بادكها مسير بيست و پنج ساله ي آزادي را با بند هاي از نفس افتاده در انتهاي انگشت ها – كه گم شده بودند به مدت يك دقيقه خميازه كشيدند.
خيابان ها روده هاي ورم كرده اي بودند كه از بادهاي متعفن بالا آمده اند و انتهاي جريانشان گوشه كنار كوچه هاي شهر از شيار باريك صندوق هاي مقوايي صداهاي نا فرم به عابران هميشگي با احتساب اكثريت آرا مي بخشيدند.
نويسندگان پنج انگشتي جلسات جدول ضرب به راه مي انداختند و منتقدين بي كار به شمارش اكثريت انگشت هاي دستهاشان با شاعران دولب و يك زبان بوم نقاشان امپرسيونيسم را مي كشيدند و نوازندگان در صفحات هنري روز نامه ها عكس هاي مرا ببين به رسم ياد بود سال هشتاد و چهار هجري شمسي براي جوان هاي تو كه مي داني، مي گذاشتند و اشك هاي گربه دل هيچ جناحي را به فكر و انگشت هاي سبابه ي بر شده را به بي گناهي جوهر آشنا كه نمي كرد، انسان به ساحل روياها و فانوس به دست شيخ از نفس افتاد.
بعد حاجي كنار پنجره تنها نشسته بود با تكه هاي نقشه ي جغرافي قافيه مي بافت در چشم راستش معناي دست خورده ي قانون بود در چشم ديگرش انديشه هاي مصلحت و خوب و خير و شر دست چپش به پاشنه ي گيوه با دست راستش بر روي نقش گربه هاشور مي كشيد.
7 خرداد 84
...........................
پسوند اهورايي:
حافظ ! ابناي زمان را غم مسكينان نيست زين ميان، گر بتوان به كه كناري گيرند.
..........................
پسوند بي ربط:
برداشت اول: يه حاجي بود يه گربه داشت/ گربه رو خيلي دوست مي داشت/ گوشت خريد طاقچه گذاشت / گربه دويد گوشته رو خورد/ حاجي پريد گربه رو كشت / رو سنگ قبر اون نوشت : يه حاجي بود يه گربه داشت/ گربه رو خيلي دوست مي داشت/ گوشت خريد طاقچه گذاشت / گربه دويد گوشته رو خورد/ حاجي پريد گربه رو كشت / رو سنگ قبر اون نوشت : يه حاجي بود يه گربه داشت/ گربه رو خيلي دوست مي داشت/ گوشت خريد طاقچه گذاشت / گربه دويد گوشته رو خورد/ حاجي پريد گربه رو كشت / رو سنگ قبر اون نوشت : يه حاجي بود يه گربه داشت/ گربه رو خيلي دوست مي داشت/ گوشت خريد طاقچه گذاشت / گربه دويد گوشته رو خورد/ حاجي پريد گربه رو كشت / رو سنگ قبر اون نوشت : يه حاجي بود يه گربه داشت/ گربه رو خيلي دوست مي داشت/ گوشت خريد طاقچه گذاشت / گربه دويد گوشته رو خورد/ حاجي پريد گربه رو كشت / رو سنگ قبر اون نوشت : ... الخ !
برداشت دوم:
اولي : ببينم پس چطور شد اين فلاني باز قبول شد ؟ دومي: آخه يادشت رفته بود يه دهن آواز ٍ بند شلواري هم برا ايران خونده !
برداشت سوم: - آقا اصلن اين بابا حقشه رد ش كنند - چرا؟ - كسي كه آلبوم آخر آوازش با شكست روبرو بشه از پس اداره كشور بر مياد !؟
برداشت چهارم: ببينم اين فلاني هموني نيست كه اون آقاهه براش اون كتاب ِ بي ناموسي رو نوشت بعدش هم به داروي نظافت بي حرمتي كرد ؟ - هيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييسسسسسسس ! ساكت آقايون ناراحت ميشن !
برداشت پنجم: اولي : ببينم شما اين همه پول دارين آقاتون ( يعني باباتون ) براتون خريده !؟ دومي: نه من آقام و آقاش و جد آقايي مون همه پول دار بودن – تازه خودمون هم كلي خرج و مخارج داشتيم كه از حساب مردم كم برداشتيم به تمام اين محاسبات مي كنه به عبارت روزي ...... اولي : آقا ما چي بديم دست از سرمون بردارين !؟
برداشت ششم: به يكي گفتند تو كه اينقدر طرفدار جوونها هستي، پس چرا پسر خودت ...... گفت : اي بابا ! اون بيچاره رفته اونجا كلي هزينه ميكنه براي جوونهاي اين مملكت تجارب بياره بده من اينجا خرج كنم- شما هم به شايعات توجه نكنيد بده!
برداشت هفتم: آقا تمام ولايت ايران يك ور – اين مملكت غياث آباد هم يك ور از زور ِ ناموس پرستي و كان ديد بازي
برداشت هشتم: ببخشيد آقا ؟ - بله قربون ؟ شما هم كانديد هستيد . -نه قربون مودب باشيد اون اهالي اون شهر معروفند – ما خدمت گذار شمايم نترسيد و به ستاد ما تشريف بيارين !
برداشت نهم: حاج آقا قربون دستت ده هزار تومان بزار روش ما راي بهت مي ديم ! به همه بچه محلهامون هم مي گيم بهت راي بدند.
برداشت دهم: صمد وبلاگ مي نويسد !
برداشت يازدهم: سايت مزنُم آي ي ي سايت مي زنُم
برداشت دوازدهم: هيچكي نمي تونه مث ِ ما از دوستاش دفاع كنه ! - صمد آقا ! اما يه روزي خودت يه چيزاي ديگه ميگفتي ها !؟ ( آقا يكي اين بچه رو ساكت كنه ) سايت مي نويسُم آي سايت مي نيويسُم
برداست سيزدهم: آقا پس بالا خره ميايي يا نه ؟ تكليف چيه ؟ - بگذار ببينم يكي ازون دور دورا داره از راه ميرسه بلكه آدم خوبي باشه اگر اينم نبود حتمن ميام
برداشت چهاردهم: آقا برو ببين در ممالك متمدنه !!! چه خبراست ؟ - نه آقا تمام اين حرف ها شايعه ي ابر قدرت هاست براي اينكه ماها پاي صندوق ها نريم ببينم اصن شما هيچ وقت اِمريكا بودين ؟ - چيزه ........... اگه بودين بگو ببينم پمپ بنزيناشم ديدن؟ حسن پپه رو چي ميشناسي؟ - حسن پپه رو كه نه – اما يه اكبر تيزه است ... نه ديگه عزيز من نميشناسي كه از اين حرفها مي زني ...
برداشت پانزدهم: آقا اصلن شما مي دونين اين سبزي و تره بار با چه زحمتي به اين ميدون مياد و ما چه نقش مهمي در رسوندن ويتامين به اين مردم داريم ؟ اصلن من از همين جايگاه مقدس اعلام مي كنم اين كشور داره با پول اين بازاريا مي چرخه و بايد ما رئيسش باشيم – تمام ( شخص ثالث ) : هاي هيتلر !
برداشت شانزدهم: آقا ما برا اينكه ثابت كنيم صلاحيت نداريم بازم كانديد شديم - به به........... چه آدم بي صلاحيت با ادبي
برداشت هفدهم: - چه خوب شد اين گروه اصلاحات دارن ميرن ها - چرا آبجي ؟ - آخه از وقتي اومدن همش دارن به سر و كله و غر و فر ِ جوونا ور مي رن - آره والا ببين اين جووناي امروزي چه ريخت و اداها از خودشون در ميارن!
برداشت هجدهم: به گزارش روزنامه هاي صبح و شب قرار است فردا تمام سلماني هاي شهر در اعتراض به تخته شدن دكان ِ اصلاحات مقابل درب مجلس متحصن شوند
برداشت نوزدهم: اولي: خيلي خائني ؟ دومي : واسه چي؟ اولي: چون انگشتت جوهريه دومي: جوهر نيست يه رنگ ديگه اس – اخه الان تو سوراخ دماغم بوده!
برداشت بيستم: - مگه آزار داري؟ - چي شده باز؟ - هي برو پاي اين كاغذ ها انگشت بزن - خوب چه اشكالي داره دوست روشنفكر ؟ - هيچي عزيز؟ دوست داري يكي بياد با خودت از اين كارا انجام بده !؟ - آهان از اين نظر !!؟
برداشت بيست و يكم: ميگن اقاي فلاني گفته اگه من ريئس بشم تا 48 روز به تمام سياست مدارا وقت ميدم همه سوراخ موراخ هاي شهر رو ( ببخشيد اشتباه شد ) تمام سوراخ هاي جنبش هاي اصلاحات و غير اصلاحات، چپ و راست و غيره رو آسفالت كنند در غير اين صورت مرده و زنده شون رو سر كوچه ميارم شخص بنده مستقلم و در استقلال كامل حال همه ي جناح ها رو جا خواهم آورد... - بنده بي تقصيرم گناهش گردن اونكه گفت !
برداشت بيست و دوم: اصلن بنده از همين جايگاه مقدس اعلام مي كنم هر كي هر صدايي از توي اين صندوق ها در آمد به روي خودش بياره يا لبخندي و چيزي بزنه مديون منه و بايد در همين دنيا جواب پس بده
برداشت بيست و سوم: به يكي گفتند شب بيا به باغ گفت بذار بعد انتخابات جوابت رو مي دهم !
برداشت بيست و چهارم: آقا ببخشيد شما پاي صندوق هاي ميرين؟ - پس مي خواستي روشون برم ؟
برداشت بيست پنجم: آغاز مشاعره ي ما هم اكنون شروع شد ! امشب و هر شب بشتابيد :
اولي: يك و دو و سه راي در بسه دومي: چهار و پنج وشيش تو رايت ر..... دم اولي: بي ادب اينكه قافيه نداشت دومي: چي گافيه ندا شت واگعييت چه داشت ! ( لهجه رو به روي خودتون نياريد )
برداشت يست و ششم: - ببينم تو راي ميدي؟ - پس مي خواي ماچ بدم ؟
برداشت بيست و هفتم: - خجالت نمي كشي؟ من اينهمه سرمايه خرج تو جوون ِ نادون كردم نفري پنجاه هزار تومان كم پوليه بچه !؟ پس چرا به من راي ندادي؟ - حاج آقا به خدا تقصير ما نبود بابامون روزنامه نمي خره – اُركات رو هم كه سانسور كردند من نمي دونم شما چطوري رفتي توش كاميونيتي راه انداختي ؟ ما كه نمي تونيم تو اين سايت هاي بي ناموسي بريم !!!
برداشت بيست و هشتم: ببينيم شما هموني نيستي كه انروز به اين آقا دري و ري گفتي - شايد اون باشم اما حالا ايشون تاج سر بنده است – باور كنيد آهان ... مردم هم كه هويج ديگه - اختيار داريد اونكه نه اما يه چيزي تو همون مايه ها
برداشت بيست نهم: تو واقعا مخ خر خوردي؟ - واسه چي؟ اين همه راه امدي بري كاغذ تا كني ؟ - نه بابا مث ِ اينكه حاليت نيس ؟ مشدي ... خونمه J
برداشت سي ام: - ببخشيد شما براي رئيس آينده پيامي نداريد - والا من كوچيكتر از اونم كه براي ايشون پيامي داشته باشم اما اگه ميشه به ايشون بگين اين برنامه هاي انرژي هسته اي و تكنولوژي اتمي رو بيشتر كنن كه خبرهاي داغ و هيجانش منو كشته - حتما خانم محترم !
|
|
|
|