|
10 May, 2005
۱- جذر ِ اعداد ارديبهشتومنکه خدای جهانم............................ نه از خدانه از اين همه آدم روزمرهکه از انتهای زمانهعلفهای هرز را که افتادندبالا می آورندخطوط بی فرم کنار لب هايشانانحنای لبخند را به گريهو زوايای ارگانيک به فکر فرو می روند.نه از جدال حقيقتکه واقعيت کنار برگه های بی مصرف ِ تاریخبه هزار و يک دليل آينه های شکسته را بالا آورد.نه از کودکان فرداکه به انتخاب جسدهاشانآن سوی خطوطآسمان رادر انتظاری طولانی کلافه کرده اند.نه از ارديبهشتکه سلطنت که می کندآدم های روزمره به لانه ی قمری می انديشیدندبهار ترک می خوردو عشق از آنسوی خطوط زهدان به زمين نگاهی می اندازددنيا چرخ می خورد سماع از خنده روده بر مي شود.نه از تونه از خدانه از آدمهای روزمرهو نه از هيچ کس ديگر...شکايت من از خود استکه چون توخدای جهانمتورنتو/۷ می ..........................................
۲- مینی مال ِ فرش قرمز و ارديبهشت که می آيد را............................... از ارديبهشت که دوستت دارم راسال من آغاز می شوداز دوستت که دارم را ستراست تر از دارم که کودکی های منزير تمام مشت های گره کردهچروک که می خورد هم حتیدوستت دارم راخيال هزار و يک خيالو به عبارت ديگربرای کودکیاز دوستت که دارمو سال من که نشانی اشاوائل ارديبهشتدوستت که دارمآغاز می شود.مونترال/ ۱۴ آپريل
...............................پسوند اهورايی:المنت لله که در ميکده باز استزان رو که مرابر در اوروی نياز است ...
|
|
|
|