04 May, 2005
ارديبهشت ِYORK VILLE و مرا که از تو فراموش..................................... از دست اين دانه ها که بارانو فرعی های خيابان « يورک ويل »يادت و مرا که از تو فراموش همارديبهشتکه بازاز دانه های بار - آنآن که دلم برای تودر اين هوای بارانیآن که دلم هوای تو داردآن که توتوآن که از تمام شيشه های همين خيابان که از نگاه کدام است که نمی دانمنيستم که بدانمزير تمام اين چتر هادست هایت رابی که هوای بارانهوای باران و همين چند خط ديگرهوای باران و باز- آنکه ارديبهشتدر امتداد همين خيابان خرج می شودو هواآن که دلم هوای تو داردباور کنی اگرکه شاعران امروزیدلی هم داشته باشند !؟
تورنتو / ۵ مي ...............................پسوند اهورايی:
سحرکرشمه ی چشمتبه خواب می ديديمزهی مراتب خوابیکهبه ز بيداری است !
|
|