براي بامداد ِ شاعر
و شعرهاي جاوانه اش
.............................

صداي كلاغ كه مي آيد
دلم گواهي مي دهد هنوز
شاعري است در آستانه ي دهكده
يله بر عصاي اعصار
براي بي كسي ِ اين شب ها
خيالي دارد:
شعري
تلنگري از آن گونه
پتكي باشد،
بيدار كند.
صداي كلاغ ها كه در مي آيد
دلم گواهي مي دهد فردا
كه روز ِ ديگر خداست
بامداد،
از شعري تازه
باز خواهد آمد.
1/5/84
...........................
پسوند اهورايي:
مرا گر خود نبود اين بند
شايد بامدادي
همچو يادي دور و لغزان
مي گذشتم از ترازِ خاكِ سرد پست...
جرم اين است!
جرم اين است!