|
19 December, 2005
بعد، آقاي مسافر پرسيد: راستي ! با اين وضعيت چطور زندگي مي كني !؟ .............................................
قدم هايم را كوتاه بر مي دارم، شعرهايم به گويش ِ اين سرزمين نيست ستاره ام به چشم نمي آيد و ساعتم از كوك افتاده است. بااين حال روزنامه هاي صبح و عصر را طوري جلوي صورتم مي گيرم تا از اين صفحه كه مي گذري نگاه كني، كلاه از سر برداري و به خطوط اين شعر بگويي سلام !
27/9/84
......................
پسوند اهورائي:
بدين شعر ِ ترِ شيرين ز شاهنشه عجب دارم ! كه سر تا پاي حافظ را چرا در زر نمي گيريد !؟
.............................
پسوند بي ربط:
از آن جايي كه باز اين پسوند دركل بي ربط است، حيفم آمد ربطش به آن پرواز كذايي و مراسم و برو بيا هاي حال به هم زن ِ بعد از آن ندهم. عجب مردم عجيبي هستيم ما ! چند سال اين خبر نگارهاي مظلوم از حق و حقوق و بيمه و هزار حق ديگر گفتند و كسي نشنيد و كسي حوصله اي براي آن ها نداشت؟ چند نفر از اين مسافران حتي استخدام رسمي هم نبودند ؟ اگرهمين حالا - يكي از آنها مثلن در لايه اِتِري ظاهر شود ! و از مشكلاتش براي ما بگويد چند نفرمان گوش مي دهيم و كدام مسئول ِ امروز سينه چاك ِ در سوگ نشسته گوشش بدهكار مشكلات آنها خواهد بود ؟ طوري نيست، شايد بشود تمام اين كمبودها را در مراسم كفن و دفن و مرده خوري هاي بعد از حوادث غير قابل پيش بيني جبران كرد تا خيال برمان دارد كه ....
از آن جايي كه اين پسوند در كل بي ربط است باز، دلم نيامد اين جمله از فيلم آدم برفي را اين جا ننويسم: چرچ ! خوبه آدم اگر مي ميره هم تو ايران بميره ! اونجا شايد تا وقتي كه زنده اي تنها باشي، اما وقتي مردي ديگه تنها نيستي ! باز البته از آن جايي كه اين پسوند در كل بي ربط است توضييح دهم كه اين بي ربط، ربطي به هيچ گروه و دسته و بسته و احدي ندارد و از بينندگان پر و پا قرص سينماي غير مبتذل اين كشور 6000 ساله پيشاپيش به دليل اشتباه احتمالي ديالوگ آن مطلب آدم برفي طلب آمرزش دارم . آن را از حافظه نقل كردم و در مثل هم كه مناقشه نيست ! – تمام ، باقي براي آدم هاي ناتمام
|
|
|
|