25 January, 2006
دو ابرو براي دو چشم دو گوش براي يك لب ...........................
نمك از گوشه ي چشم كه شعرهايم ريخت. غزل مست شد، حروف از بي كسي خنديد:
آ.....................ي! كسي اين جا نيست؟ كسي كه اندازه ي همين چهار بيت چهارده هزار نقطه عشق را براي اين سال شمسي تقطيع كند ؟ كسي كه از ميان ميليارد هزار به پرنده كه مي رسد بگويد: سلام كسي از منهاي تمام دفتر هاي عالم به نام تو بر خورد كه مي كند به خطوط فرمان ايست دهد. كسي كه كلاه مرا سبز كند انگشتش را در پهلويم فرو كند و بگويد: طوري نيست! باز فردا هم روز خداست ! كسي كه عاشق باشد، وقتي كه نگاه مي كند نمك از گوشه ي چشم شعرهايم مي ريزد غزل مست مي شود، و حروف از بي كسي مي خندد...
آ...............ي ! كسي اين جا نيست !؟
5/11/84
...........................
پسوند اهورائي:
ره نبرديم به مقصود خود - اندر شيراز خرم آن روز كه حافظ ره ِ بغداد كند
.......................
پسوند بي ربط:
من ُگنگ ِ خواب ديده و خلقي تمام، َكر من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش ..." شمس تبريزي "
|
|