|
01 February, 2006
بنفش/نيلي/آبي/سبز/زرد/نارنجي/قرمز.......................................
در تمام آسمان به ستاره هاي نداشته ام است اگر براي همين ساعت به عالم مي گويم نه به عشق مي گويم: باشد تا كمي خيال كنم.
شعر مي نويسم، به آسمان مي گويم باشد براي بعد ريسمان را به گردن حروف مي بافم ستاره را براي روز مبادا گذاشته ام و دامن زندگيم از چرا بودن ِ همين لحظه پر از نمي دانم ها است. گنجشك كه مي خواند حرف هايش را من ترجمه مي كنم. باران كه مي خواهد، برايش ابرو مي اندازم ابر مي شود گل هاي آفتاب گردان از كارهاي من سر به بيابان گذاشته اند و همين چند خط كه مي بينيد َدف ِ دفينه ي من است. با اين حال، دنيا را چه نديده ايد؟ عالم براي من ِ اين شعر حاصل خيالي است. پشت دكمه ها مي نشينم، شعر مي نويسم، زمان از خنده ريسه مي رود نشاني سراغ مرا مي گيرد زندگي شعر مي شود بنفش نيلي آبي سبز زرد نارنجي قرمز ...
به عشق مي گويم: باشد تا كمي بيشتر خيال كنم! و شعر غلام حلقه به گوش من مي شود.
11/11/84
............................
پسوند اهورايي:
سر َمكِش، حافظ ز آه ِ نيمه شب تا چو صبح ات، آينه رخشان كنند .
........................
پسوند بي ربط:
برداشت اول: - ببخشيد شما چه كاره ايد!؟ - من !؟ من هيچي قربون بي كارم - اي بابا بي كار كه نمي شه ! - آهان ! از اين كارا مي كنم، هر از چند گاهي هم از اون كارا، گاه گاهي هم قفسي مي سازم با رنگ مي فروشم به شما ... - اينم شد كار مردكه ! - اگر منظورت از اون كارهاست شرمنده، ولي گاهي هم شعر مي نويسم - پس شاعري !!!!!!!!!؟ - شاعر نه بابا، شعر مي نويسم چرا نمي فهمي؟ - خوب بابا داد نزن، حالا اگه شعر مي نويسي يه چيزي بنويس ما بزاريم رو تاج گل بابامون!
برداشت دوم: اولي: ببخشيد قربون ! دومي: بعله ؟ اولي: ببخشيد، تن ِ آدمي شريف است به جان آدميت !؟ دومي: نه !!!!!!!!! همين لباس زيباست نشان ِ آدميت .
برداشت سيوم: اولي: ببخشيد شما شعر هم مي نويسيد؟ دومي: بله؟ .....بعله! اولي: كتاب هم دارين؟ همون دومي: نه من هنوز بايد رياضت هاي زيادي بكشم تا صاحب كتب بشم!
برداشت چهارم: به يكي گفتم: شعر يكي گفت: شعرعالم همان شد كه تو مي داني ...
|
|
|
|