|
18 March, 2006
پس چرا اين سال تمام نمي شود !؟ .........................................
به آرزوي نو نگاه تو و اين همه باد موسمي اين همه همه همه براي يك تار موي چهارشنبه چهارشنبه ي چشم انتظار در راه چهار شنبه ي چهار چار چار چهارده هزار و سيصد و بيست بيت به مظلومت اين شعر خواب تورا مي خواهم. نگاه مي كني، چرا اين سال تمام نمي شود؟ دلم هواي شعر هاي كهنه دارد شعر هاي هزار ساله شعر هاي هزار و سيصد و چهل و هشت ساله شعر هاي هجري شمسي شعر هاي شين دار شعري كه كنار همين كوچه، دست هايش را زير چانه بگذارد چمباتمه به عابران روز مره بِرّ و ِبر نگاه كند. شعري كه مظلوم باشد وقتي تو از آب روي اين روزها پياده مي شوي، دست هايت باز مي شوند و چشم ها يت مسدود. شعري كه با تو باشد كنار تو باشد در جيب هاي تو باشد / باشد / باشد در اتاق نيم بندي تاريك حتي در انتظار نيزه اي از نور حتي در آرزوي چهارشنبه ي چشم در راه حتي در امتداد اين همه ندانم كاري كاري كند، كاف – ر – ي كاري شبيه شعر شعر كه شبيه هيچ كاف ديگري نيست شعر كه شبيه شعر است آنوقت، با دست هاي باز با چشم گرد، ابرو بياندازي دلت هواي شعر داشته باشد، به عابران روزمره به ياد گذشته بگويي:
خدا را چه نديده ايد!؟ شعر نان شعر ايمان شعر، پناه من است تكيه گاه من است ...
27/12/84
...................
پسوند اهورائي:
به يكي جرعه، كه آزار كس اش در پي نيست زحمتي مي كشم از مردم نادان كه مپرس ...
................
پسوند بي ربط:
1- اول يك خبر خوب(تر) بگويم تا مابقي قضايا- با اين همه درگيري هاي به هر جهت كه اين روزها هست، در كمال ندانم كاري مايلم به اطلاع دوستان و آشنايان و كليه وابستگان، كسبه ي محل ! دوستان محترم و محترمه و تمامي عزيزاني كه به هر شكل از اشكال چشم ديدن شخص ... ( اي بابا ) بعله مايلم برسانم كه فروشگاه شعبه شميران اهورا ( نيز ) در اين روزها گشايش يافت. در اين فروشگاه كتاب هاي نفيس و هنري و محصولات فرهنگي و هنري اهورا عرضه مي شود.اگر نزديك هستيد بشتابيد و گرنه پشيمان مي شويد !! دوستي گفت تو هم مثل علي دائي پر روئي! هر وقت در گيري بيشتر مي شود كارهاي تازه تري مي كني ! البته گناهش گردن آن كه گفت! به هر حال اول اين خبر و البته .. آهان، آدرس تجريش، پاساژ قائم، طبقه ي هنرمندان شماره 3186 2- زود مي روم سر اصل مطلب، همه جور َانگي در اين مملكت گل و بلبل به آدم هاي بيكاري مثل من زده شده بود غير از انگ كمونيستي ! اين كه چند آدم احمق، با ديدن چهار محصول فرهنگي احساساتشان ُگل كند ربطي به من ندارد، دارد ؟ اين كه چهار آدم احمق از روي وارونه بودن اين دنياي مجازي و حقيقي سر و ته شوند ، بالا يشان برگردد پائين و مابقي داستان ها ، ايضا، باز هم به بنده ربطي ندارد، دارد؟ اين كه در اين ملك باري به هر جهت از قضاي روزگار چهار آدم بيكار از گرد راه برسند و... القصه، قصه همين است ، عزيز من پانزده سال بيشتر شده است ديگر كه به قول بعضي ها استارت ( يا گلنگ ! ) اهورا را زده ايم. خيلي از شما آن روزها مشغول تفريحات سالم بوديد. تفريحاتي مانند لي لي، الك دولك و غيرو ... باري، هر از گاهي انگار بايد هي از اين تربون مقدس و البته تريبون هاي ديگر به گوش بعضي ها بگوييم كه كار ما نيست شماسايي راز گل سرخ .. ( اي بابا ) بعله! عزيز جان كار ما ادبي است. به من چه مربوط است كه اين عزيزي كه من امروز بر اساس فعاليت ادبي و فرهنگي او شعر، داستان و مطلبي از او منتشر كرده ام روزي روزگاري چه كارهاي خصوصي كرده است/؟ به من چه ربطي دارد كه اين آقا يا خانم محترم و محترمه مثل هر آدم ديگري فراز و نشيب هايي داشته باشد؟ من مروج آن وجه روشن و بخش ادبي آن آدم هستم كه به هر دليلي به تاريخ ادبي اين كشور پيوسته است و هيچ دبير گيج و گول و كور دلي (به قول اخوان ) هم نمي تواند تاريخ را زير و رو كند چه رسد تاريخ ادبي معاصر را ... باري جوابم به دوستان تازه به دوران رسيده اين است: اول كه همان طوري كه مرقوم گرديد كار اين جانب ادبي است دويوم اين كه من در پناه قوانين جاري كشوري كه در آن زندگي مي كنم مشغول به اين كار فرهنگي هستم و به من چه ربطي دارد كه امروز كاري آزاد است و فردا نه سيوم اين كه گور باباي آدم زبان نفهم، منتشر كردن تصاوير و آثار نويسندگان و شاعران به قول شما رژيم سابق كجايش جرم است؟ يك باره بيائيد الك بگذاريد و دوران ادبي را به قبل و اكنون تقسيم كنيد تكليف روشن شود. چهارم اين كه اين همه بازيگر و هنرمند كه روزي هزار بار از دست شما نامه هاي فدايت شوم و جوايز هزار رنگ مي گيرند در رژيم گذشته چه كاره بودند؟ اين ها در رژيم سابق فعال بودند يا خير؟ پنجم اين كه زمان تاريخي رژيم سابق ربطي به خوب و يا بد بودن ندارد. هر كسي هم در زمان حكومت سابق داستان و شعر نوشته است كمونيست نيست، هست؟ نيست؟ ششم اين كه اگر از طريق من و موسسه فرهنگي مذكور تصوير و مطلبي از صمد بهرنگي و ديگران منتشر شده است، صرفا منظور نظر جنبه ي ادبي ايشان و ديگراني مانند ايشان است و بنا بر همين اصل مهم، ادعاي ترويج افكار كمونيستي از طريق بنده همان قدر حقيقت دارد كه مخنث بودن آغايان تازه به دوران رسيده و گويندگان ِ اين اراجيف و آخر اين كه گيرم پدر تو بود فاضل!؟ حساب هر كس را به پاي خودش نوشته خواهد شد....
2- عرض شود از آن جايي كه اين پسوند در كل بي ربط است بدم نمي آيد حالا كه به طور معجزه آسايي امروز است و بنده هم كما في السابق پشت اين دكمه هاي چهار گوش نشسته ام چند ديالوگ را در اين بي ربط بنويسم. البته بنده از اين جايگاه مقدس اعلام مي كنم اين نوشته ها در كل بي ربط است و ربطي به هيچ كسي ندارد و از جمله به خود بنده نيز هم !:
برداشت اول: آقاي جنابعالي: اين عكس فروغ فرخزاده؟ بنده: بعله قربون آقاي جنابعالي: عجب ! بنده: پنج انگشت مي شه يه وجب ( البته در دلم ) همراه آقاي جنابعالي: آقا جعمش كن.... من كه گفته بودم .... آقا اينا ... آقا... شخص بنده: آقاي ... ما اين همه كار فرهنگي هم داريم از حافظ، مولانا، از از از آقاي جنابعالي: بعله اين لكه ي سياه رو برش دار اين.... اين.... اين ... بنده: ( البته باز در دلم ) بعله قربون بايد فروغ لكه ي سياه باشه- براي خاطر اين كه شاعر بود، براي خاطر اين كه اين همه روز ميان جزامي ها زندگي كرد براي خاطر اين كه اگه هر كاري هم كرد زن بود، مرد بودن و كار بي ربط كردن زياد طوري نيست اما واي به حالي كه زن باشي و حرفي برايت ساخته شود و يا .... آقاي جنابعالي: ( با نيش خند ) عكس فريدونشون هم دارين ! شخص بنده: نه قربون اونو گذاشتيم شما كه قدرت و شهامتتون بيشتره منتشر كنيد ... آقاي جنابعالي: ( با اشاره به قاب عكسي كه سال ها پيش شكسته) عكس فروغ افتاده شكسته من: بعله آقاي جنابعالي: عكسش شكسته، شكسته شكسته ....
- برداشت دويوم: آقاي جنابعالي: ( البته ايشون هيچ ربطي به آقاي جنابعالي قبلي نداشتن ها ) به به، اين تصوير سيمين بهبهانيه !؟ من: بعله آقاي جنابعالي: ببينم شما افكار ايشون رو قبول دارين؟ من: ( با شاخ هاي در آمده ) آخه قربون مگه من ما مور تفتيش عقايدم؟ من شعر ايشون رو قبول دارم و .. و.. آقاي جنابعالي: ...... من: ......
برداشت سيوم: آقاي جنابعالي: چي !!!!!!!!!!!!؟ تصوير صمد بهرنگي !!!؟ من: آقا به خدا اجازه! .............. ......... ..... آقا اجازه! آقا آ ق ا
برداشت چهارم: آقا اصلن اين اسم اهورا خودش فوله! شما زرتشتي هستين؟ - ما !؟ نه بابا به جون مادرمون پس چي؟ - بابا چي پس چي؟ اهورا يعني .... نه ديگه ببين برادر( با ريتمي ملايم و مهربان) حديث داريم كه مومن نبايد خودش رو در مقام اتهام قرار بدهد - بابا كدوم اتهام مگه گذاشتن اسم اهورا چه گناهي است كه ... ....... ( باشد براي بعد )
برداشت پنجم: آقا مگه ما در اين كشور قحط الرجال داريم بند كردي به همين 20 سي تا آدم؟ - نه والا، اما اين كار منه عزيز جان آقا برو تصوير آقاي فلاني را چاپ كن برو برو برو برو - قربون اون عقلت برم، من كه سخن گوي عقايد شما نيستم، شما هم كه خدا رو شكر به اندازه ي كافي موسسات بي كار فرهنگي داريد كه هي منتشر كنند و روي دستشان باد كند. بابا جان من دنبال علايق خودم هستم. اين كار منه . اين مال منه تو برو براي خودت و اقوامت تكليف معلوم كن بابا ..... .......
برداشت ششم: ببينم اين چيه؟ بابا اين كه بسم الله است، اين هم مسئله داره ؟ - آهان ... ببين كنارش يه ترك ريزه داره! خيال نكني ما نمي فهميم ها ! اين درش بدعته - چي يييييييييييييييي !؟ آقا جون مادرت گير نده بي خيال قبول - ............ J
برداشت هفتم: ببخشيد شما مي دونيد شعر در اين كشور چه كاربردي داره؟ - والا قربون كاربردش رو كه نه اما مي دونم مخاطبين عام آن چه كساني هستند؟ - بفرمائيد ما هم بدونيم. - بعله! يه دسته آدم هاي تازه به دورون رسيده مثل اين رفيقمون كه مي خواد شعر براي مستراح رفتن هم لفاظي كنه/ يه دسته دختر بچه هايي هستند كه تا مي فهمند طرف شعر مي نويسه مي گن ِا ؟ شاعري؟ مي شه يه شعر بگي اسم من توش باشه !/ يه دسته آدم هاي احمقي كه ادعاي رفاقت دارند اما اگر براي تاج گل مراسم باباشون شعري ضميمه نكني ديگه محلي بهت نمي گذارند/ يه دسته انسانهاي نيمه غمگيني كه اگر شعر اشكشون را در نياره شعر نيست، اصن شعري به نظر اين حضرات شعره كه باهاش عجب رسميه بخونن و بنوازند كاري كه اين مردك احمق تو اين برنامه هاي مكش مرگ من مي كنه/ يه دسته آدم هايي كه شعر براشون حكم نوحه خوني داره، هر اراجيفي كه ريتمي داشته باشه يعني شعر مضمون شاعرانه رو ولش/ يه دسته ديگه آدم هايي كه ... - بابا بي خيال پشيمون شديم ...
برداشت هشتم: - تو عجب آدم پر رويي هستي - چرا - آخه هنوز هم داري مي نويسي با اين همه ... - عجب رسميييييييه ههههههههه رسم زززززززززمونه ه ه - خفه !
برداشت هفتم: آقا مي شه حالا كه فهميدي حرف هاي ما درسته كمي با هم حال كنيم؟ - بله !!!!!!!!!؟ نه داداش منظور اينه كه حالا كه اينقدر به شعر علاقمندي يه چيزي بگي ما هم خشمون بياد ، چيزي غير از دري وري هاي اين حيوانات گيس بلند و ... - والا من ... مثل اينكه يادت رفته ... - نه قربون مي خونم، حالا كه قراره چايي آخر رو بخورم يه بيت از حافظ مي خونم براتون - به به ، آفرين ، حالا شدي بچه ي خوب - بعله گفت : به يكي جرعه كه آزار كسش در پي نيست زحمتي مي كشم از مردم نادان كه نپرس ... - برو گمشو تا نزدم پس كله ات !الفرار .....
|
|
|
|