اهـورا

 






30 April, 2006



در عين حال

...............


يكي بيايد به دكمه ي اين پيراهن بگويد
چهارخانه هاي درشت
از راه شلوار بي زارند.
خبر هاي بد را هميشه با دست ِ راست مي نويسم
انگشت هاي دست چپ
يقه را چسبيده است...
نگران چه هستيد آقا !؟
در اين حوالي
چرت كسي به اين راحتي ها پاره نمي شود
پرچم ها در آغوش بادهاي موسمي گرفتار شده اند
سوزن به وصله هاي رنگ رنگ، نخ مي دهد
و به انتهاي خود مشكوك است.
صداي پائين آمدن زيپ ها
خواب شلوار را آشفته است
و جيب، از خبرهاي به تر خالي است.
حالا بايد يكي بيايد
تا ارديبهشت به آخر نرسيده است
به اين پاها كه در يك كفش رفته اند
چيزي بگويد
كمربند را محكم كند،
كلاه شاعر را بردارد
و اين دكمه هاي سمج را
از جان پيراهن جدا كند.


6/2/85

.....................

پسوند اهورايي:



صلاح و
توبه و
تقوي، زما مجو – حافظ
ز رِند و عاشق و مجنون
كسي نيافت صلاح!

.................

پسوند بي ربط:

در عين حال مي خواستم اكنون كه اين پسوند بي ربط است بگويم كه فرق زباني و حسي هنرمند، نويسنده، شاعر و چه و چه هاي ديگر با اين همه ادعا، با مردم كوچه و بازار چيست؟ مگر نه اين كه نويسنده و شاعر و هنرمند بايد تمام احساسات خوب و بد خود را از فيلتر هنر و قلم خود عبور دهد و از آن نوعي استفاده يا سوء استفاده براي خلق كاري هنري كند و به آن واسطه با مخاطب رابطه اي بر قرار كند ؟
در عين حال مي خواستم حالا كه اين پسوند بي ربط است بگويم اگر قرار است آغايان و خانم هاي محترم و محترمه زيپ شلوار را باز كنند و وسط نوشته ها و خلاقيت !! هاي هنري خود ديگران در وبلاگ يا صفحه و نوشته اي كه مدعي بر هنري و ادبي بودن آن هستند كارهاي جاي ديگري كنند به تر است دهان گنده را صرف خوردن چيزهاي ديگري كنند و ادعاي هنر و قلم زني را به آن هايي كه لياقت آن را دارند وا گذارند و تكليف مخاطب را روشن كنند كه اگر روزي روزگاري در عين حال كه مي گردند چشمشان به جمال اراجيف حضرات افتاد آن را به حساب ادبيت ِادبيات حقيقي و مجازي نزنند و راه خودشان را پيش بگيرند .
در عين حال مي خواستم بگويم حالا كه اين پسوند بي ربط است، حالم از حرف هاي بي ربط آدم هاي ده انگشتي كه مدعي ادبيات نويسي و چه و چه هاي ديگري هستند و به خود اجازه مي دهند در نوشته تِر بزنند به خود و خواننده و هر كس ديگري آن هم با زبان ولگرد هاي كوچه و بازار به هم مي خورد. اگر قرار است حال و احوال پائين تنه اي شخصي را وسط صفحه اي ادبي و هنري خالي كنيم چه فرق ما و ولگرد هاي خيابان؟
در عين حال مي خواهم بگويم كسي نمي گويد آدم ها نمي توانند پائين تنه به رخ هم بكشند يا برعكس رخ به پائين تنه!، اما هر كاري جايي دارد و هر نكته مكاني اگر خود و خانواده و طرف مربوطه هستند به هرحال در عين حال اين كار را بكنند اما اگر دكاني به راه انداخته اي و بازديد كننده اي طلب مي كني يا نمي كني به هر حال بايد رعايت اصول حرفه اي ادبي را انجام دهيم انگار !؟
در عين حال مي خواهم بگويم اين خالي كردن تنش هاي عصبي و رواني در نوشته و دهن لقي بدون دليل و لات بازي ادبي ! بعضي كارهاي آدم هايي مثل سردوزامي، من ِمخاطب را بر آن مي دارد تا بگويم عطا يت را به لقايت بخشيدم و همان سالي يك بار هم براي ديدن نوشته هاي از اين قبيل وقت خود را دور نريزم. و البته شما كه شاگرد ِ خلفي و استاد ت اساتيدي چون ايشان است برويد و بر درو ديوار ِاين امام زاده دخيل ببنديد، باشد تا چون او استادي گرديد!
در عين حال كه خيال مي كنم درتي نويسي حرفه اي هم به جا زيبا است و البته كه قرار و قانوني دارد و فرق است ميان به كار گيري زبان عام در بد ترين حالات ممكنه بعد از ساخته و پرداخته كردن ادبي آن در ادبيات و به صورت حرفه اي، با استفاده ي خام، بي دليل و عصبي زبان ِ ولگرد هاي خياباني در ادبيات كه منجر به فحش و فحش كاري و پاچه گيري باشد. مي خواهم بگويم به عنوان مثال اگر آغايي كوچكترين مسئله، دعوا و اختلاف نظري را با حرف هاي پائين تنه اي آن هم در جمعي ادبي پاسخ مي دهد و يا مثلن خانمي كه پائين تنه ي دست هزارم ِ نداشته را به تقليد از بعضي مردان به دهان ديوانه اي حواله مي دهد( آن هم در محلي كه به هر حال بيننده و خواننده ي ادبي دارد) حقش است اگر آن ديوانه پائين تنه ي داشته را به خوردش دهد. يعني من خيال كنم بين ديوانه و كسي كه به آن حرف هاي زير ناف حواله مي دهد فرقي نيست در عين حال! اگر تو مي گويي هست كنار جوي خيابان محل مناسب تري براي حرف هاي آن چناني است تا صفحات ادبي كه متاسفانه اين روزها انگار بايد سالي يك بار اين اتفاق صورت بگيرد، آدم هايي بيايند به آدم هاي ديگر حرف هاي ناموسي و زير ناف حواله بدهند، در نوشته هاي خود سيفون بكشند و به هر شكل از اشكال سالي ماهي يك بار اشاره اي به عضو شريف ِ بي كار خود بكنند تا معلوم شود آقايان و خانم ها چه آدم هاي مدرن، پست مدرن و اولترا مدرن ِ امروزي ِ اديب نويسنده شاعر توانايي هستند...
در عين حال خواستم بگويم احترام ادبيات امروز به دست متوليان- يا مدعيان جريانات داخلي آن است. ديوانه بازي را از طور ديگر نويسي و حتي درتي نويسي ادبي جدا كنيم در عين حال بگذاريم خواننده از ديدن صفحات ادبي بالا نياورد –در عين حال خيال مي كنم نوشتن اين همه حرف هم كاري بيهوده است، به تر است اساتيد را به حال خود گذاشته بر گرديم و به كار ادبي آماتور خود سرگرم شويم! - تمام.

 Majid | 2:20 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter