|
18 May, 2006
تعطيلات براي يك فرماليسم .....................................
قرار گذاشته ام كه بي قرار نباشم بيايي سر قرار براي مدار حوصله سر نرود كه قرار ِ اين روز ها قانون را تنها يك روز هم كه شده با لباس هاي ساده ي رنگي داشته باشد. بي قراري تمام شود، تو از راه بيايي شعرهايم را بخواني و با تعجب بگويي: " چه حرف هاي عجيبي مي زني! راستي تو سيگار نمي كشيدي!؟"
من قراري ندارم و به شعر هاي تازه تري سر گرمم دست هايم، كركره ها را يكي يكي پائين مي كشد و كارگران كارگاه بي كار مي شوند شعر رها مي شود، قرار مي بنديم كلمات را نگاه مي كنم و جاي جوهر هاي خشكيده را از انحناي اندامشان دست مي كشم. تو مي آيي سر قرار و بي قراري شعرها يم را مي خواني وبا تعجب مي پرسي: " راستي تو سيگار نمي كشيدي!؟" و من مي گويم: " صبوري كن، شعر هاي من دست خودشان نيست كركره ها را خيلي وقت است پائين كشيده ام"
ارديبهشت بي قرار است ومن خبرهاي تازه تري برايت آورده ام ...
25/2/1385
.........................
پسوند اهورايي:
برو به كار خود اي واعظ اين چه فرياد است !؟ مرا فتاده دل از كف، تو را چه افتاده است !!؟
.....................
پسوند بي ربط:
عجب روزگار نامه پراني و نامه رساني و ني هاي ديگري شده است اين روزها، اخ بار همه نامه اي است خيال مي كرديم در عصر ارتباطات و دهكده ي جهاني و اينترنت و آن تِر نت و آن هاي ديگر نامه رساني و چاپار عمرش به سر رسيده است، باري گفت: اي نامه كه مي روي به سويش/ از جانب من ببوس رويش! خواستم بعداز اين مقدمه از آن جايي كه اين پسوند در كل بي ربط است يادي كنيم از استاد حكيمي كه نامه اي نوشته است براي هم ريش خود فيدل كاسترو و مضمونش چيست خدا داند و خدا گويد و خدا.... بگذريم، اما اخ بار حاكي است كه"حكيمى در اين نامه كاسترو را از نقش و جايگاه انديشه عدالت در تفكر اسلامى آگاه كرده ..." و كاسترو نيز به اين هم ريش عزيز پاسخي داده است و او را براي گفت و گو و تفاهم بيشتر دعوت كرده است به كوبا! – خوب است، بالاخره تاثيرات نامه پراني به نشست و گفت و گو ختم شده است . اما راوي خبر آورده است كه جمع بي شماري از مريدان در انتظار شنيدن متن نامه ي استاد محمد رضا حكيمي به كاسترو هستند و از خبرهاي درگوشي شنيده شده است كه فيدل در اول آن نامه نوشته است: اي نامه كه مي روي به سويش از جانب من ببوس رويش و البته در آخر اضافه كرده است: بابا، تو ديگه كي هستي !راست و دروغش گردن آن كه گفت- تمام
|
|
|
|